سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات جالب وشیرین وخواندنی

طالبان سلفی وهابی ، طالبان حنفی نیستند ، طالبان مبلغ وهابیت اند

    برخی جریان طالبان درافغانستان :2 اولا طالبان به نام طالبان علم ومسمی به طالبان گرام وارد صنحه شدند ، مردم افغانستان که سالها طعم تلخ خون ریزی و جنگ های مداوم را چشیده بودند به شدت ازنا امنی وفقر وزندگی ناآرام خسته شده بودند که ناگهان سروکلّه گروهکی ازقوم پشتون ظاهرگشت که خودرا وارثان پیامرخدا معرفی می کردند ونام طالبان علم را برخویش نهاده بودند .

ازبدوی ورود،  اهل سنت این کشورخصوصا پشتون ها خوشنود بودند که این گروه می تواند افغانستان غمباررا ازازکشمکش احزاب وجنگ های داخلی نجات میدهد زیرا مردم افغانستان قریب به اتفاق شان متدین و خوش بین به عالمان دینی هستند وازاینکه : رأسایی این گروه را جمعا ملّا ها تشکیل می دادند مانند :، ملا محمد ربانی ،ملا احسان الله ، ملا عُمر، ملا محمد، ملا عباس، ملا محمد حسن، ملا نورالدین، ملا وکیل احمد، ملا شیرمحمدملنگ ، ملا عبدالرحمن، ملا عبدالحکیم، ملا پاسانی ازاین جهت پشتون ها ازورود این ها استقبال کردند و به اندک ترین زمان عمده ترین بخش پشتون نشین را تصرف کردند ، مثلا : آنها یک ماه و دو روز پس از اعلام موجودیت، ولایت قندهار چهارمین ولایت مهم افغانستان را تصرف کردند. طالبان به پیشروی‌های خود ادامه می‌دادند و تعدادی از ولایات را بدون جنگ یکی پس از دیگری اشغال می‌نمودند که به ترتیب ولایات دیگری میدان وردک، لوگر، خوست، هرات، جلال‌آباد و کابل رابا اندک درگیری‌های تا تاریخ 26 سپتامبر1996 به تصرف خود در آوردند.    وپشتونها خیال می کردند که فرشته نجات افغانستان طالبان گرام هستند که خداوند برای نجات شان فرستاده لذا درمقابل پیشروی شان هیچ مقاومت صورت نگرفت تا اینکه : 26 سپتامبر1996کابل پایتخت افغانستان را تصرف کردند. آنان به محض ورود دکترمحمد نجیب‌الله احمدزی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان و برادرش شاهپور احمد زی را کشتند و جنازه هایشان را در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری افغانستان به نمایش گذاشتند. سپس به تدریج سه چهارم خاک افغانستان را متصرف شدند.غزنی نیزبه تصرف شان درآمد . این اولین نفرتی بود که تحویل دل های پشتون ها داد زیرا : دکترمحمد نجیب الله احمدزی اگرچه درزمان کمونیست ها به ریاست جمهوری دست یافت ولی بجز رهبران جهادی که دنبال حکومت بودند که حتّی همدیگررا نیزقبول نداشتند ، سائر مردم افغانستان قریب به هشتاد درصد اورا شخصیت با لیاقت ، وطن دوست ، پرتلاش وآگاه میدانستند وقتل او انزجارملت را برانگیخت ویک پوسته ای ازچهره ی متجرانه وکوردلانه طالبان برداشت وحتّی پشتون ها تاحدودی متوجه شدند که با یک گروهی طرف هستندکه ازاسلام جزشعار( جهاد باشرک و کفر) دیگرچیزی درچینه ندارند واینها فقط مزدوران هستند ، که ازعربستان سعودی ووهابیت اجیرشده اند ، بافکربسته و اندیشه غارنشینی چیزی را متوجه نمی شوند. (ادامه دارد ).


طالبان سلفی + طالبان افغانی + گروهک طالبان درافغانستان + طالبان

طالبان سلفی درافغانستان

درسال 1377که درحوزه علیمه ساوه بودم سه تاعامل اندوه بارکه به وقوع پیوست جزئی خاطرات سنگین وفراموش نشدنی دروجودم پدیدآورد :

       1- طلاب افغانی که درحوزه علمیه ولی عصرساوه بود بالاجبارخارج شدند که واقعه آن را درصفحات قبل نیزمتذکرشده ام .

2- گروهگ وهابی مسلک طالبان درمناطق شیعه نشین افغانستان  دست به کشتار بی رحمانه وقتل عام مردم بی دفاع شیعیان زد  وروزروشن را درچشم مردم مظلوم وستم کشیده ای شیعه شب  ظلمانی ساخته بودند، که خانه های مردم را به آتش می کشیدند و مزارع و گشت، کاری شان را به خاگستر تبدیل می ساختند وجوانان شیعه را درهرگوشه ، دشت،  بیابان ،  شهر وروستا سرمی بریدند که جریان آن بدین گونه خلاصه  می  شود :

1-   گروهک طالبان وهابی ضدّ بشر از پاکستان ظهورکرد حالا اصلی  به وجود آورنده این گروهک قصّاب واقعا برای من مشخص نگردیده که ازکجاه نشأت گرفته آیا به دست حکومت امریکاه تأسیس شد که تا برای جهان  نشان دهد که اسلام یعنی این .

          تا دنیارا از اسلام ومسلمین منزجرنماید و بدین طریق دین اسلام را درعالم منفور جلوه دهد؟

     وواقعاً این گروهک منفور کارهای را درجامعه مظلوم و شریف افغانستان درمرحله ای ظهوررسانید که مسلمان و خصوصا ملت شریف افغانستان از اعمال ناشائست و متحجرانه این گروهک خجالت می کشند و هرگزمسلمانان آزاده افغانستان این اعمال ناروا وناشا یسته را مورد پزیرش قرار نمی دهند وتنفر و انزجار خود را ازاین این گروهک درجهان اعلام کرده ومیکنند، بلکه ملت مسلمان افغانستان را با اعمال ددمنشانه خود درجهان شرمنده ساخت ..

2-    عربستان  سعودی با پول نفت وسرمایه کشورسعودی این گروهک را تأسیس کرد زیرا هدف وهابیت درسراسردنیا کسترش این مذهب است ، وواقعاً تبلیغات شان درمیان مسلمانان به ویژه نزد اهل سنت مأثربوده وجوانان اهل سنّت به سویی این مذهب نوظهورگرایش پیداکرده .

 این هدف گاهی بدون اینکه نامی ازوهابیت به میان بیاد پیاده می شود یعنی وهابیت را  درقالب مذهب حنفی قرارمیدهند وبه مردم نشان میدهند که فقط پوسته همان مذهب حنفی ومالکی وحنبلی است ولی درون ومغزوهابیت وسلفی قراردارد. وگاهی هدف را درقالب روایت ها واحادیث مخفی کرده به خورد اهل سنّت داده و گسترش می دهند یعنی ازاحادیث مجعول استفاده کرده همان روایت های که با اهداف ددمنشانه آن ها سازگارند را علم می کنندوروایت های که مخالف اهدافشان باشند ،اگرچه درکتاب های اهل سنّت ذکرشده باشند نمی آورند  مثلا عمارت وبنا بر قبور بزرگان را حرام میدانند وروایتی که برای این هدف میاورند حدیثی است ازازرسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم درمسنداحمدبن حنبل است  که امام علی علیه السلام گوید : کان رسول الله فی جنازةٍ فقال :ایُّکم ینطلق الی المدینة فلا یَدَع  فیها وثناً الا کَسَّرَهُ ، ولاقبراً الا سَوّاهُ وَصُورَةً اِلَّا لَطَخَها ؟یعنی رسول خدا فرمود: کدام یکی ازشما است که وارد مدینه شود وهیچ بتی را نگذارد مگراینکه بشکند وهیچ قبری نیابد مگراینکه صافش کند وهیچ صورت نبیند مگرمحوش سازد ؟

بعد مردی رفت ولی نتوانیست کاری انجام دهد وبعد علی رفت وبرگشت به پیامرخدا گزارش داد که : لَم اَدَع بِها وَثَناً اِلَّا کَسَّرتُهُ وَلا قبراً اِلَّا سوّیته ولا صورةً لطختُها . یعنی یارسول من به دستورشما هیچ بتی فروگذارنکردم مگراینکه همه را  شکستم وهیچ قبری را نیافتم مگراینکه صاف کردم وصورتی را  پیدانکردم مگراینکه محوش کردم .این حدیث اصلا درکتاب مسند بن حبل آمده ج10ص27.

ودیگر مانند حاجت خواستن ازبزرگان دین وشفاعت وتوسل به امامان علیهم السلام شرک می شمارند واشکالاتی دراین زمینه وارد می کنند ، به هرحال تمام این موارد جواب وپاسخ دارند والان بحث من جواب دروهابیت نیست وامّا بحث این است که وهابیت درقالب طالبان وارد گشته وبه عنوان طالبان دینی درافغانستان وارد شدند  .

شناسنامه طالبان :

  نام ، طالبان ، ملیت افغانی . مذهب حنفی درظاهر، مغزواهداف وهابیت وسلفی . نقشه وتوطئه : ازعربستان سعودی یا وهابیت . قصد اضحلال عقائید اهل تسنن و قتل عام ونابودی شیعیان افغانستان .

 به اضافه اینکه : سی هزارنفرا زالقاعده عرب به سرکرده گی اسامه بن لادن عربستانی به کمک طالبان  شتافتند .ونیز اعراب سلفی دیگروپاکستانی ها به قصد اجرایی مکتب وهابیت به این کشورسرازیرگردیدند  

 ونقشه وهابیت بدرستی  درافغانستان اجراء شد ودرسال 1996که وارد افغانستان گردید به مدت یک سال بخش اعظم افغانستان را اشغال کردند وکشتارشیعیان که یکی ازارکان هدف بود شروع شد درهیچ جای این کشورنبود که خون شیعه هزاره ریخته نشده باشد و خانه ها را به آتش نسوخته باشد  وخرمن وکشت وزراعت را به خاگسترتبدیل نساخته باشند .

   جوانان اغفال شده ای اهل سنّت  ، توجه ندارند که آلت دست دشمنان اسلام هستند ونیزنمی دانند که دارند کشوررا ویران تروملت را خاروخفیف می سازند  . این جوانان اغفال شده با توطئه ی دشمن دارند تیشه به ریشه اسلام می زنند وخانواده مظلوم وبیچاره خودشان را به مصیبت گرفتاروهموطنان شان را قطعه قطعه به آتش جهالت می سوزانند .

کاش این جوانان متوجه می شدند که بزرگان آنها تربیت شده ی دشمنان هستند وشمارا باحیله های اجنبی کلید بهشت میدهند وچرا خودشان ازاین کلید استفاده نمی کنند وهیچ منفعت برای دین وکشورندارند به جزء  خود کشی و مردم کشی و مسلمان کشی ولگدمال کردن هموطن . اگرواقعا راست می گویند ، که هدف شان مبارزه باآمریکا هستند وچرا با آمریکا مبارزه نمی کنند وخانه وکاشانه مارا ویران می کنند وزنان وکودکان افغانی را قتل عام می نمایند وروزروشن را به دیده گان ستم دیده گان افغانی تیره وتارمی سازند ؟

4-   شاید این گروهک را پاکستان تأسیس کردکه اکنون خودش درآتش ظالمانه خود می سوزد وداریم مشاهده می کنیم همین طالبان کشورپاکستان را فلج کرده که هرروز وهرشب وهر ساعت بمب انفجارمی کند وشعله های آتش سوزان ملت را بی دفاع را به کام نابودی می کشاند ، ودارید نظاره می کنید که کودکان بی گناه وزنان مسلمان وجوانان پاکستانی به دست این گروهک چگونه هدف قرارگرفته وبه خاک خون کشیده می شوند ! آیا این مبارزه با آمریکا است وآیا دستورقران است و آیا این اعمال غیرانسانی سفارش اسلام است ؟!

یکی ازاعمال شیطانی این گروه اعلامیه منکوسی بود که برای ملت شریف هزاره شیعه به اجرا گذاشت ، که آن اعلامیه عبارت بود :

که مردم هزاره فقط سه راه دارد 1- باید شیعیان مسلمان بشوند یعنی وهابی شوند تاجان سالم ازدست جلادان وهابیت بیرون ببرند . 2اگرمسلمان نمی شوند با ید کشور را ترک کنند که دراین کشور دیگر جای ندارند والا همه شان باید درآتش سوزان لشکرخدا می سوزند . 3درکشور اگرمی مانند با ید به شکل کفاری که درکشور اسلامی زنده گی می کنند جزیه (به کفار که درپناهی اسلام به سبب دادن مالی زندگی میکنند ) پرداخت نمایند .

         ولی مردم شریف تشیع که رهبرشان امام حسین است چگونه به این سخنان یاوه و هذیان گویی یک عدّه وهابی بیدین ومتحجر اعتنا ه می کنند وبه گروهکِی که مایه سرافگندگی تمام مسلمان است ، سرتسلیم فرود میاورند ! ؟

    نه هرگز ! مگرامام حسین به شیعیان یاد نداده که خون برشمشیر پیروز است. !  لذا با قدرت وصلابت و همآهنگی درمقابل این وهابیون قدعلم کرده ایستاد ند وازکشور، ناموس و شرافت و دین و مذهب شان بدرستی دفاع نمودند .

 هزاران نفر جوان وکودک وزن ومردشیعه دراین را ه به شهادت رسیدند و هزاران خانه ویران و هزاران مزرعه  به آتش سوختند .

  ازاین طرف رهبرومدافع شیعیان افغانستان ویگانه مردی پیکار ومجاهد قهرمان،  دلیر که هرگز به دشمن ددمناشانه پشت نمی کردیعنی شهید عبدالعلی مزاری رحمه الله به دست همین گروهک  نادان  به شهادت رسید .

شیعیان افغانی !   با شهادت رهبرمجاهد شان وکشته شدن هزارهزارجوان وزن ومرد وکودک وسوختن خانه وزندگیشان ، به  سوی کشور دوست و هم مذهب یعنی جمهوری اسلامی ایران پناه آوردند ویک باردیگرکشتاروقتل عام مردم شیعه درافغانستان تکرارشد زیرا درزمان قصّاب دوران عبدالرحمن پادشاهی ظالم افغانی درسال ها 1893 نیزمردم هزاره افغانی را قتل عام کرد .


ساوه خاطرات 6+ ساوه ساوه + درد دل یک مهاجرافغانی ساوه + مهاجرین

        ساوه 6                 شورای ملی ایرانیان آمریکا معتقد است که جمعیت ایرانی‌آمریکایی بیش از یک میلیون نفر است     1(برخی گزارش‌ها جمعیت ایرانیان در جنوب کالیفرنیا را به تنهایی تا نیم میلیون نفر گزارش کرده‌اند[2]. یک مطالعه غیر رسمی در ام آی تی نیز این تعداد را در جنوب کالیفرنیا 600?000 نفر ذکر کرده‌است.[3] در حالیکه آمارهای رسمی تعداد ایرانیان در کل ایالت کالیفرنیا را کمتر از 160 هزار نفر عنوان کرده‌است.[4]

ایرانیان آمریکایی در مقام والایی مثل معاونت وزیر در دولت ایالات متحده هم خدمت نموده‌اند.[ [5] در حال حاضر، ارشدترین سیاست‌مداران ایرانی در آمریکا عبارتند از:


این افراد قسمت اندکی ازمردمان ایران هستندکه درامریکاه به مقامات دولتی دست یافته اند وهمین چندنفر برای شاهد مطلب من کافی است ، که عرض کنم درکشورکفرستان  مسلمانان مهاجروآواره که ازسرزمین اسلام وایران وارد شده اند  این گونه زندگی می کنند وازامکانات آن کشوربهره مند هستند.ودرتمام مراکزدولتی وغیردولتی مانند بومی آن سرزمین درپست های مهم برگزیده شده اند  ودررفاه وآسایش به سرمی برند .


 وامّا پسرپانزده ساله من درسال 1391درساوه استخرشهید چمران رحمه الله  ودوجوان ساوه ای  وقت اورا تنها می بینند بلافاصله دونفری به وی حمله برده  اورا به شدت به لبه استخرمی کوبند والان دوسال است که ازدرد کمرمی نالد وما به قدرتوان مالی مان به دکترهای قم وساوه می چرخانیم. تاهنوزآثاربهبودی حاصل نگردیده ، واگرکوچکترین اعتراض کنیم ، جواب این است که :( اگرخوشت نمیاید بروبه کشورت افغانی .)یا می گویند:  مگر مابراتان دعوت نامه فرستادیم که آمدی حالا پررو بازی درمیاوری افغانی ؟ !!


2- نام کشورما افغانستان است که تبعه آن کشور افغانستانی خوانده می شود زیرا به نام ویا صفت که یایی نسبت اضافه کنیم همان نام اصلی محفوظ می ماند مانند ایران وکه فردی منسوب به آن ایرانی خوانده می شود ، وافغانی منسوب به افغان است نه افغانستان ، بلکه یک نژادی  ازآن کشوربه نژاد افغان معروف است وحالا درایران بازاین نسبت را تخفیف داده رسیده به اَفِ .داخل خیابان ودرمعابربرای اینکه تحقیرکنند به جوان شیعه آواره اَفِی صدامی کنند . وسربازان یک نفرافغانی را که کارت معتبرازوزارت محترم کشوردارد ، کارتش را توقیف می کنند که تا چند افغانی بدون کارت به من نشان ندهی ازکارت خبری نیست .

3- گرفتاری ورنج افغانی را فقط خدای متعال میداند واگرکسی واقعه را به مقامات محترم هم برساند ، جواب می دهند : که قانون اجازه نمی دهد ، یا به من مربوط نمی شود . یامی فرمایند : مدرک داری ؟ ازاین جهت هرگرفتاری که پیش بیاید فقط درد را به درون نگه میداریم ودم درنمی اوریم مثلا پسرم درمدرسه شهید چمران ساوه در س می خواند ومعلم عربی وقرانش می دانیست که پدرش ملاّ است وپسرم راوقت صدا می زد می گفت : تُولَه ملّا بیا ، توله ملا برو ، توله ملا درس بخوان .

هرروزپسرم این گفته معلم عربی را به من می گفت  ، ومنی پدر چه می توانیستم بگویم ؟ اگرجرئت کنم وبگویم ، جواب فقط همین است که خوشت نمیاید بروبه کشورت افغانی !!!

5-    افغانی ها چه سنّی وچه شیعی 95/100روزه می گیرندونمازمی خوانند ، اگرچه قبلا 100/100 نمازمی خواندندو روزه می گیرفتند ولی حالا کاهش یافته اند . به هرحال درسال 1391دراراک برای گرفتن کارت رفته بودیم ماهی رمضان بود وهوابه شدت گرم، لحظه ی درافتاب گرم تشنگی به سراغ روزه دارمی رفت .

 ده ها نفرافغانی را درآفتاب نیمه روز عمدا درصف قرارداده بودند درحالیکه درکناردیوارسایه بود و اگریکی بلند می شد به سایه می نشست وهرچه به دهان شان می رسید می گفتند .فحش ودشنام وتوهین وتحقیر. آیا روا است که روزه داران را به جرمی افغانی بودند درافتاب گرم نیمه روزدرصف چند ساعته قراردهند .

برادر ! هزاران درد است به کدام شان بپردازم وبه کی بگویم ؟ ازکی بنالم ، فقط آن دعای که درمفاتیح برای حصول فرج آمده زمزمه می کنم که حالا بازگمان کنم که مبایل خدا هم آنتن نمی دهد وهمان دعا نیزازاجابت افتاده ، ضاقت الارض ومنعت السماء وانت المستعان والی المشتکی وعلیک المعول فی الشدت والرخا .

بقول سید جمال که هنگام ازسفراروپا برگشت گفت :ازاروپا آمده ام ولی اسلام را آن جا دیدم ومسلمانی ندیدم واین جا مسلمانان را دیدم ولی اسلامی ندیده ام .

یا بقول قرآن کریم که درابتدایی سوره عبس می فرماید : عَبَسَ وَتَوَلّی * اَن جَائَه الاَعمَی * وَمَا یُدرِیکَ لَعَلَّه ُ یَتَزَکَّی . یعنی با چهره عبوس وترش برخورد کردوروی برگردانید زمانیکه مردنابینایی وارد شد ،چه میدانی که شاید آن مردنابینا پاک گردد ودنبال پاکیزه گی باشد .

ه عبارت دیگر:شاید همین افغانی اهانت شده پاکیزه باشد که تو  از  وی روی برمی گردانی یا اهانت می کنی ، وشاید بندگان درست وصالح باشد   وبندگان راستین خداکه علامت ونشانه ی درپیشانی ندارند.

 وگاهی گفته می شود که چرا رئیس جمهوری افغانستان امریکایی است وچرا امریکاه این قدردرکشورافغانستان نفوذ دارند ؟

جواب خیلی روشن است واگرایران نیزکودکان مهاجررا به مدرسه میگرفتند ودردانشگاه ها قبول می کردند و مهاجرین درس می خواندند درمدت سی سال مهاجرت ازسه میلیون مهاجریکی میلیون تحصیل کرده متخصص وارد افغانستان می شد الان تمام مراکزدولتی افغانستان مال ایران بود والان رئیس جمهورووزیران ازایران بودند وهیچ دغدغه امریکا را نداشتند و بقول مرحوم امام خمینی امریکا هیچ غلطی نمی کردند .

 ولی ولی ازمدرسه اخراج شان کردند وتحقیر شان کردند و درکوره پزی های آجر ودرسنگ بری ها درحالت پنهانی با هزاران ترس ووحشت ریش ها سفید شد و قدّها کمان گردید وحالا که بازمی گردیم بی سواد، جاهل ، تحقیرشده وباهزاران داغ درون می رویم.


 وامّا ( همین اخراج شده ها ) می بینندکه ازکفرستان وازامریکا همه مهندس وانجینر وباسواد ودکتر بازمی کردند ، تمام پست های دولتی اشغال کردند ومهاجرین که ازایران بازگشته اند فقط آجرپزی بلدند ،

درافغانستان مهاجرین ازنقطه نقطه دنیا برگشته اند همه باروحیه های سالم و دلهای شاد وزندگی مرفّه و کارهای مناسب وامّا مهاجرین که ازایران بازمی گردند بی سواد باروحیه های خراب وهروقتیکه به صورت اش بنگری فقط چشم ها شان را پایین می اندازند وبه زمین خیره می شوند خیال می کنند که آن جا نیزسربازان امام زمان هستند فورا دستگیرشان می کنند والان است مورد توهین واهانت قرارمیدهند .

وهرچه بخود نهیب می زنند که این جا کشورخودت است واین جاسربازان امام زمان نیستند واین جا را حت باش دیگه تحقیروتوهین نیست بازعادت کرده اند همان ضعف وبیچاره گی را بروزمیدهند .



 


امام جمعه مرحوم ساوه + خاطره افغانی درساوه + حوزه علمیه ساوه +سا

             

.ساوه 5

    چه زشت است که یک قدرت مندی ( امام جمعه شهر) باشخصی که نه ازقدرت سیاسی برخورداراست ونه ازمنزلت اجتماعی بهرمند ، که پایش به زمین نمی رسد ودستش به آسمان ، هماره مورد اهانت قراردهد .

امام جمعه سابق ساوه ، به اضافه اینکه سی طلبه افغانی را بدون موجب وفقط به خاطرافغانی بودند ازمدرسه ولی عصر(عج )ساوه اخراج کرد ، رفتارعصبیت آمیزی نیزبامن داشت:

1 امام جمعه درس مکاسب می گفت ، علمایی شهرنیزبه درس ایشان شرکت می کردند وبه درس طلبگی مرسوم است که شاگردان به استاد اشکال وارد می کنند وروزی به ایشان اشکال واردکردم واوقبول نکرد وبی اعتناه رد شد وچند سطر بعد دوباره اشکال کردم وایشان به شدتّ عصبانی شد بدون اینکه جواب مرابدهد گفت : افغانی ! به پای درس من افغانی بازی درنیار، حالا یک افغانی آمده به من اشکال وارد می کند !!!.

این رفتاراصلا شائسته امام جمعه نبود بلکه شایئسته یک شخصیت اجتماعی نبود وحتّی ازیک انسانی نجیب بعیدبود که درمیان 20نفریکی راخورد وشخصیت اورا لگدمال سازد، اگرچه قدرت ، مکنت این درک را ازوی سلب کرده بود که کوبیدن یک افغانی نیزعقوبت دارد وافغانی نیزدل شکسته می شود .

2 یکی ازدوستان افغانی ام که دوبرادرش درکشورعربستان سعودی مشغول کاربودند وقصدداشتند درایام ذی حجه به حجّ تمتع شرکت نمایند ومسائل خمس آنان را ازمن پرسید ومن بدرستی ازجزئیات مسئله آگاهی نداشتم وبالاخره به جهت حلّ مسائل به خانه امام جمعه رفتیم وایشان گفت : من درفلان کاروان هستم ودرمدینه به حضورم برسند حساب کتاب خمس شان را درست می کنم .

این دوست من( که باهم به حضورمبارک امام جمعه رسیده بودیم )گفت : حاج آقا من انشاء الله نیز قصد سفرزیارتی حجّ را دارم . 

 امام جمعه گفت : خمس مالت را داده ای ؟

رفیق من گفت : بله ، حاج آقا من نزد آیت الله کابلی رفتم ومسئله خمس ام حلّ کرد.

امام جمعه پرسید: آیت الله کابلی کیه ؟

رفیق من گفت : یک نفرمجتهد درقم است ، افغانیه .

گویا امام جمعه را برق گرفته باشد، با تعجب گفت : افغانی مجتهد ؟!!

رفیق من : بله حاج آقا افغانی مجتهد است .

امام جمعه مثل کسی که یک امرمحال را  شنیده است ماننداینکه خورشید ازغرب طلوع کرده  ، باردیگرتکرارکرد وگفت : افغانی مجتهد شده ؟! بعد دنبال اش پُخ ، کرد ، گفت : چیزی عجیب می شنوم ،افغانی مجتهد ؟ ! پُخ ، افغانی مجتهد ، پُخ ، هَه هَه هَه افغانی مجتهد شده ، هَه هَه پُخ هه هه هه افغانی مجتهد شده .

بالاخره همین طورادامه داد ومرتب همان کلمات را تکرارمی کرد وبدون وقفه هه هه هه وافغانی مجتهد شده و...

 3 روزی درمدرسه ولی عصر (عج ) ساوه تجلیل وتقدیرازمدرسین حوزه برگذارشده بود ومدرسه نیزدرتحت نظارت امام جمعه قرارداشت ومن نیزبه حوزه درس می گفتم لذا دراین برنامه حاضربودم .

امام جمعه ازتمام مدرسین حوزه تقدیروتشکرکرد تک تک را  نام برد واسم مرا نبرد ، ومن نیزدرجلو چشمش نشسته بودم وحیف اش آمد که یک افغانی را درکنارمدرّسین ایرانی حوزه نام ببرد ، نوبت تشکربه مدیران رسید ،آن جانیزمناسب ندید  ، نوبت به خادمان رسید بازآن جا خودداری کرد ، کم کم تنزل کرد به آشپز وکمک آشپز رسید وتقدیر کرد ، آن جانیزصلاح ندانیست که نام ببرد ، تارسید به جاروکش وازاو نیزتشکرکرد وهریکی ازدرجات را تک تک به نام وعنوان وآقا خطاب می کرد تا بالاخره گفت : ازتمام کسانی که خدمتی انجام میدهند درختان را آب یاری می کنند ودستشویی وحمام هارا نظافت می کنندو ازفلانی (اسم من را) تشکرمی کنم . این تخفیف ازعدم توجه نبود بلکه قصدش را با قید واوصاف ضمنی آشکارمی کرد .

یکی ازدوستان ایرانی آقای داود زارع فورا به من گفت: تشکرکردن ازیک افغانی برایش خیلی سخت بود که به خاطرتواین همه افراد را نام ببرد واگرنه جلسه برای تقدیرمدرّسین برگذارشده بود.

3 یکی ازدوستان به امام جمعه سابق ساوه اظهارکرد که فلانی (نام مرابرد) مانند یک مدرس درحوزه درس می گوید اگرحقوقی برای او قرارنمی دهید حدّاقل یک تشویق ویک تقدیری انجام دهید .

امام ، ازشنیدن این سخن تعجب کردوگفت: چه می گویی افغانی را تشویق کنم این شهریه را که می گیرد بس اش است ، عجیب حرفی می زنی ! افغانی را تشویق کن ، افغانی را تشویق کن ، پُخ افغانی را تشویق کن .

4 به درس های حوزه معمول این است که نظرات علمایی گذشته با دلیل شان  درکتاب مطرح می شود بعد صاحب کتاب یکی یکی نظرات رامورد اشکال قرارداده و طرد می کند ونظرخودش را ثابت می کند مثلا شیخ انصاری رحمه الله درمکاسب نظرات علمایی لبنان وعراق و..را  بادلیل میاورد وبعدانوبت به اثبات ونظرخودش می رسد .

امام جمعه هنگام که میخواست نظرشیخ انصاری را بیان کند ، می گفت : شیخ فلانی توایرانی نیستی که دلیلت محکم باشد الان درمقابل استدلال ایرانی به زانودرمیایی ، بعد می گفت : توکجا ویک ایرانی کجا ؟!! .

اگرچه این بزرگواردارفانی را وداع گفته ولی خاطرات زیبایی اوهمواره درذهن من ماندگارخواهد شد ونیزاین خاطره درس عبرت میدهد که اگراحیاناً دنیا به من اقبال کردو ضعیف تری را به خفّت وخاری نکشانم و به کبروغرور وتعصّب شخصیت اورا لگدمال نسازیم .

ومن یک طلبه هستم واویک عالم این همه ماجرا دارم حالا قیاس کن افغانی های که سروکاربه عالمان دینی ندارند .

حالا ممکن است نظرشما این باشد که : دعوت نامه که برای شما نفرستادیم ، خودتان آمدید ، اگرخوشت نمی آید بروبه کشورت .!؟؟

1- اینکه نه میلیون ایرانی به کشورهای کفرستان وآمریکاه هستند ، واقعاً کفّاربه ایرانی ها این گونه رفتاردارند ؟، درزمان ریاست جمهوری آقای خاتمی که به نیورک آمریکاه سفرکرده بود با ورود ایشان این قدرایرانی جمع شده بودند که اصلاباورنمی کردم که امریکاه است بلکه خیال می کردم میدان آزادی تهران است .

آن وقت ایران تحریم نبود ، ایران امنیت کامل داشت ، گاز، برق ، خصوصاً وطنشان است وچرا به ایران بازنمی گردد ؟ حتما امریکا بهتر،خوشترونیکوترمی گذرد که به وطنشان بازنمی گردند . حالا پسرمن که درایران درس می خواند باید کفّارپول بدهد تابتواند درس بخواند وآن هم باهزارتوهین وتحقیر.

    ومنکه درخیابان های ایران قدم می گذارم باید پول عوارض شهرداری بپردازم . وازکارگرافغانی که پول کارت کارگری می ستانند ولی دیگه کارندارند که واقعا کارپیدامی کند یا نه فقط پول کارت کاری را لازم دارند .

یامثال بزنم اینکه : یک نفردرداخل خیابان درحال مرگ قرارگرفته وشما درخانه برده ازمرگ نجات میدهید ولی دررفت وآمدبه خانه یک لگد بهش می زنید واوناله می کند وشما می گوییدچون ماتورا نجات داده ام وحالا باید این گونه رفتارکنم . شماایرانی های عزیزمردم افغان را پناه دادید ونجات دادید ولی لگدمال کردن شخصیت شان روا نیست .

2 بعضی آواره گان افغانی درایران جنایت کردند وتجاوزنمودند وآدم کشتند ، این جمله درست است ولی باید بگویم : که سه میلیون افغانی مهاجرهمه این جنایت را مرتکب نشده اند وافغانی مانند ایرانی خوب دارند وبددارند وآدم کش دارند وبی نمازدارند و نمازخوان دارند ودرحالیکه مطلع هستید که زندان های ایران ازاین جنایت کاران زیادند و کشورهای دیگرنیزبه همین منوال هستند .

3 کشورایران درفلسطین که اکثرشان وهابی هستند بودجه می گذارند وکمک های مالی می کنند وآن را برادرمیخوانند ،بلکه درتمام کشورهای دنیا کمکهای ایران می رسند، ومن دراین امراشکالی ندارم بلکه تحسین می کنم ولی به افغانی آواره پول ندهید وکمک مالی نکنیدبلکه پول شان را به عنوان عوارض شهرداری و کارت کاربگیرید امّا به کودکان بی گناه درمدرسه وکارگری بی بضاعت درخیابان وزنان ومردان درصف نانوایی درداخل شهرتوسط پلیس شخصیت کشی نکنید .  


ساوه 4+ خاطرات یک افغانی درساوه + حوزه علمیه ولی عصرساوه + علی ر

 

ساوه 4

 

 

حوزه علمیه ساوه درسال 74یا 75

 

 درسال هفتارچهاربه اصرارمدیرمحترم مدرسه علمیه ساوه (شیخ محمد رضا کریمی )به ساوه بازگشتم ومدیرازوردمن به ظاهر خوشنود دیده می شد زیرا : مدرسه به قدرکافی توان اقتصادی نداشت که برای هرپایه استاد استخدام کند ، ومن درورد قبلی دوپایه ابتدای را تدریس کرده بودم وحالانیز درحقیقت من قسمت احتیاجات را برطرف می کردم .

 

 به قول برخی علما که می گویند : خدا درحدیث قدسی فرموده : شما روزی فردا را ازمن نخواهید ومن هم از شما عبادت فردا را نمی خواهم .  هرگز به فکرروزی فردایم نبودم وبه خودم میگفتم که فردا هم خدای است ، کاروبارودرس وبحث بدرستی سرگرمم کرده بودم .

    که ناگهان سروکله ی مردی دیگر ی پیدا شد که آن، از طرف حوزه علمیه قم آمده و به عنوان مدیر جدید تعیین شده بود ،باآمدن وی آقای کریمی خلع  (شاید به دستور حوزه علمیه قم )و اخراج گردید .

   مدیرجدید!  ریاست حوزه را به عهده گرفت وبرای تنظیمات وترتیبات مشغول به کارگردید ، ولی این مدیر جدید کار ش خیلی بهتر از اقای کریمی بود،زیرا: اولاًایشان، آدم فعال وزرنگ و کار کشته ای بود وثانیا ایشان ازپشتبانی حوزه علمیه قم وامکانات مالی برخوردار بود .

 به اضافه اینکه :ایشان  رئیسی سیاسی عقدتی از طرف رهبری درارتش جمهوری اسلامی درهوانیروز تهران بود. ایشان نیزمسئولیتی درحوزه علمیه شهریارداشت و وظیفه ای درسیستان وبلوچستان اجرامی کرد و کارهای زیادی را عهده دار بود وحقیقتا مردی کار بود و تنبلی وبی عاری ازوجود اوکاملا رخت بربسته بود وشب وروزبرای اوبی معنی وبااستراحت وتعطیلات بیگانه بود .

         نام این مردی فعال ،علی ربانی نژاد بود که با آمدن آاقای ربانی نژاد مدرسه ساوه جان تازه ی به خود  گرفت وروح  نشاط وشادابی درپیکره حوزه  دمید ، فعالیت عجیبی درسراسرارکان مدرسه آغازشد .

   آقای علی ربانی نژاد ! که نمونه کاملی از فعالیت ،تلاش بود ونیزدوست نداشت که کسی روزش را به بی کاری و سستی هدر دهد .

          اقای علی ربانی نژاد !  با مسئولیتهای سنگین ،حواس اش جمع بود ، درحالیکه به تلفن صحبت می کرد ودرهمان حال کاری دفتری بدون خطا انجام میداد و درهمان حال اگرکسی با اوسخن می گفت آن را می شنید وپاسخ میداد ووقت سخن می گفت پی گیری میکرد تا اورابه ثمر نمی رسانید نیمه کاره رهایش نمی کرد واگرشب ازراه میرسید فورا دری دفترش بازکرده هماندم مشغول کار می شد یعنی مردی همه کاره وبه تمام فن حریف ..

            اقای علی ربانی نژاد! مردی خوش قلب و باعاطفه بودوقت کسی را میدیدکه دردمند است به ندای او گوش فرامیداد و از آدم مظلوم وغم زده کاملا دل جوی میکرد تامیتوانیست اندوه را ازچهره غمناکی رنج کشیده برطرف میکرد، واو کسی نبود که درظاهر ملا باشد بلکه اوکارش وتلاشش و همه وهمه او کاملا درموازن شرعی برابربود.

شاید مانند اوباشد، ولی من مانند اورا ندیده ام ،قبلا می اندیشیدم که استحکام حکومت اسلامی ایران برچه اساسی استواراست وبا تمام یورش های دشمن هیچ منفذظاهرنمی شود ؟!!وهنگام که علی ربانی نژاد را دیدم جواب اندیشه ام رایافتم که : این گونه افراد ، منفذهای دشمن مسدود، حیله های معاند را خنثی ،خون ها ی حیات را دررگهای کشوری اسلامی به جریان می اندازند .

           روزی خادم مسجد ولی عصر ساوه بدون هم آهنگی آقای ربانی نژاد حجره مدرسه را تصرف کرده بود ولی اقای ربانی برای این خادم ضرب الاجل تعیین کرد که تامدتی معین باید حجره ی مدرسه را ترک کند وبا ا وبا تندی برخورد کرد ولی دوروز بعد که به سوی مکه میرفت درحوزه تشریف اورد وهمان خادم مسجد را خواست از او درحضور جمع عذر خواهی کرده و طلب عفو نمود حتی صورت پیره مرد را بوسید .

       اقای ربانی نژاد دوفرزند پسرداشت هردوشان طلبه بود درحوزه یکی شان عباس ربانی نژاد ویکی هم ابوطالب ربانی نژاد بود که برخی اوقات یکی از فرزندانش را همرای خود به سفرمی برد .

     اقای ربانی نژاد با طلبه های افغانی که درحوزه مشغول تحصیل بودند کمال مدارا و مهربانی را انجام میداد و اگرچه مردی جدّی بود ولی قلب رؤفی داشت که خدایش اورا مورد رحمت خود قرار داده و همیشه درهرجای که هست دارای ایمان استوار و حضرت ولی عصر علیه السلام ازاوراضی وخوشنود باشد ، به قول مردم افغانستا ن آبش همیشه گرم و نانش همواره ترباشد .

                        امام جمعه سابق ساوه :

    بعد ازیک سال واندی مدیریت مدرسه باز عوض شد که این بار به دست امام جمعه وقت ساوه افتاد که این اقای محترم به محض ورود به حوزه اولین اقدام اش این بود ، طلبه های افغانی را اخراج کرد و طلاب مظلومی افغانی آواره ، کم کم از حوزه علمیه خارج شده به هرسوی بی مقصد رفتند ،‌ که به اخراج طلاب هم  قناعت نکرد بازدرمجمع عمومی  درخطبه نماز جمعه اعلام کرد که من مدرسه علمیه ولی عصرساوه را پاک سازی کردم .

 حالا همین پاک سازی را یک نفر آدمی عادّی میگفت ، خیل مهم نبود ما می گفتیم که این اقا مثلا معنی پاک سازی را متوجه نمی شود ولی اگریک روحانی این سخن را بگوید چه ؟

         پاکدرمقابل نجس اطلاق می شود . یعنی طلاب امام صادق که عمری درمکتب اهل بیت علیهم السلام زحمت کشیده اند وتلاش کرده اند ،    و مدت ها ی مدید درهمین آوارگی ها و سختی ها  درس علومی دینی بخوانند ،نجس است .

     حالا این امام عادل، طلبه های افغانی را که  اخراج میکند  و بعدا به بدترین سخن این هارا  مخاطب قرارداده نجس می خواند  فردای قیامت که درداد گاهی عدل الهی امام جمعه یا امام  شنبه مطرح نیست و درمقابل حساب قیامت که شکم وگوشت و پی وزن نمی کنند فقط ایمان وزن می شود ، آیا ازاین سخن سؤال نخواهد شد ؟

      وقت این سخن ناصواب را جمعی مردم بی پناهی شیعه افغانی میشنوند جگراین ها آتش گرفته با آه سوزناک دل های مجروح ،‌ واین شیعیان درخانه ها شان رفته به همسران وخانواده شان نقل کنند وچه قدرزجربکشند  ؟.  

        یا اشتبا ه می کنم خدا هم دنبال هما ن پاره کاغذ به نام شناسنانه است که هرکه نداشت دیگر اوبنده مخلوق خدا محسوب نگردیده و ازاحاطه عبودیت الهی خارج میگردند ؟

       خدای تعالی درقران شریف خود میفرماید : تَطَّلِعُ عَلَی الْاَفْئَدَه،  نَاُراللهِ مُوْ قَدَة . درقیامت طلوع میکند ازقلب ها آتش سوزان  . حالا تو خوانند ه محترم قضاوت کن بیبین که معنی ایه چه می باشد ؟

        درحدیث قدسی امده که : هرکه ولی مرا اذیت کند مانند این است که شمشیرگرفته  درمقابل منی خدا به جنگ برخواسته باشد .ودرحدیث دیگر ازامام صادق علیه السلام امده که : خدای تعالی پنچ چیز را درپنچ دیگرپنهان کرده است یکی ولی خودرادربین بندگان خود مخفی کرده که تا مردم به کسی جسارت نکند که شاید ان کسی که تواومورد اهانت قرار میدهی همان ولی خدا باشد .

             حالا این حدیث تاکدام قسمت دنیارا شامل می شود ؟ شهرساوه ویا استان مرکزی یا کشورایران !؟  یا جاها ی دیگررا نیزدربرمیگیرد  ؟ 

       میگویند فروع دین ده چیز است یکی تولّی ودیگری تبّری ، حالا شرح این تولی چه باشد خدای متعال میداند ولی پدرم که مردی بی سوادی بود به من تعلیم داده که معنی اش این است که تولی بعنی دوست داشتن خدا وپیامبرخدا وامامان ودوستان این ها ،‌یعنی واجب است مانند نماز وروزه که ما باید کسی که دوست خدا ورسول خدا وامامان هستند دوست داشته باشیم .

 وپدرم معنی تبری را درکودکی به  من اینگونه معنی میکردکه تبری یعنی دشمن داشتن دشمنان خدا ودشمنان رسول خدا و دشمنان امامان و دوستان این هارا هم باید دشمن بداریم .

   حالا شاید معنی اش چیزی دیگری باشد من که عرض کردم پدرم بی سواد است شاید معنی اش را ندانسته باشد .