سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات جالب وشیرین وخواندنی

جنگ سید علی بهشتی درشهرستان + صادقی وافکاری شهرستانی حکومت اسلام

          جنگ درنیلی :

           وقت جنگ شورا وصادقی نیلی درناحیه دایکندی شعله ورشد  خان ها وارباب ها ازتمام ناحیه هزارجات به سوی شورای اسلامی  رفتند وحتی  کسی که خان نبود ولی بوی خانی به کلّه داشت رهسپار شورا شد ومرگ برهانی را پیراهن عثمان ساخته سرنیزه کرده بودند  میگفتند :خون برهانی جوشش کرده تاما انتقام ان را ازصادقی نگیریم آرام نمی شویم  .


   به هرحال این جنگ داخلی وخانمان سوز مدت چهارسال درنیلی وسنگ موم ودشت وخدیر وبرلان وچرسپان وسیادره ودره خودی وبسیاری ازمناطق دایکندی را  فراگرفته بود وچندین مرتبه مسئله صلح وخاتمه جنگ از طرف افراد دین دار وشخصیت های علمی وافرادی فرهیخته ی تلاش گر بوجودآمد  ولی بالاخره خون عثمان جوشش داشت ،خون ریزان شیعه قانع نه شد و تلاش مصلحین بی ثمر مانده وبجایی نرسید  تااینکه بعد ازگذشت چهار سال مردم دایکندی ونیلی بابه ریاست اقای محمد حسین صادقی نیلی توانیست با خون ریختن خون های جوانان هزاره این  شورایی ها را ازمنطقه شا ن به شکست وافتضاح  بیرون اندازند  .

 دراین جنگ چهارساله که چه حیثیت های از شیعه که به باد نرفت!!!  وچه جوانان که کشته نه شدند!!!!!‌‌ وچه خانه های که به اتشی این جنگ ننگین وروسیاهی که به اتش کشیده نه شد !!!!! وچه ترس ووحشت که به اثراین جنگ دردل مردم مسلمان بی دفاع انداخته نه شد وچه رنج ها که به مردم تحمیل نگردید ؟که تمام این درد های ننگین و کشتارمردم بی دفاع و هتک حرمت نوامیس مسلمانان و به یغما رفتن زندگی و مال واموال این مردم از گورخوانین و ارباب های حیله گرو آخوند های بی شعورنفهم  که عالم به زمان نبودند ودرس های اخلاق اساتید زمان خود را هرگزنیاموخته بودند یا درکلاس درس شیاطین آموزش یافته بودند شعله کشید  .


شائعه سازی درکنار این جنگ ننگین :


   اگرچه  زمان که جنگ ننگین بین شورایی ها وصادقی نیلی درجریان بود من کوچک بودم ولی مطلب را میگیرفتم  که چگونه شائعه سازان درشائعه سازی مهارت داشتند که انچه من شنیدم درگوشی خودم بدون نقل راوی به قرارزیل بیان می شود :

      آخوندی  بود به نام شیخ رضا که معروف بود به نام بچه چوپان  (اصالتاً ازسرسفید غوورس ) که خیل درسخنرانی وتبلیغ هنر مندانه مردم را به انحراف می کشید اوچندین بار روی مسند پیامبرخدا درجمع مردم مسلمان میگفت :


1      :صادقی نیلی ازدین اسلام خارج شده ، وصادقی نیلی اعلام کرده که زن مانند چشمه است واختصاص به شخصی واحد ندارند ومانند چشمه هرکه می تواند ازان بهره مند شود وکسی حق ممناعت از ان موهبة الهی  را ندارد واکنون درنیلی واطراف کاملا این اعلامیه اجراشده ومردم آن سامان از این چشمه فضیلت استفاده میکنند .


 2  : زنان نیلی وسنگ موم وخدیر و چهار اسپان و.... دری خانه هاشان باز است و آماده برای بهره دهی اند ومردان تشنه هم برای استفاده از این چشمه پربرکت بدون هیچ گونه خجالت وارد شده خودی شان را  سیراب می کنند (چه سیراب کردنی !.


3   : صادقی نیلی قران ومنبرهارا (حسینیه  ) به اتش می کشد واگرشما بروید به نیلی می بینید که قران هارا از خانه ها بیرون کشیده می سوزانند وحسینیه هارا  نیز تخریب وبه اتش می کشند  ودرنیلی و.... دیگر قران وحسینیه یافت نمی  شوند .


   4 :صادقی نذر محرم وروضه امام حسین را قبول ندارد .


  5 : صادقی محرمیت بین مرد وزن را قبول نداشته وحتی خودی صادقی دخترش را به ازدواج  پسرش دراورده وان خواهر وبرادر راحت به زن وشوهری مشغولند .




اما خودم به گوش خود م دوبار درروی منبر از شیخ دولت طاهری نالیج که بعدا  به دست اقای افکار ی شهرستانی  به شهادت یا کشته شد  ، شنیدم که دربین اجتماع مرد م حتی به عنوان روضه ی منبرش می گفت :


        : من درنیلی رفتم دیدم که زنی زار زارگریه می کرد ازصدای گریه ان زن دلم سوخت رفتم نزدیک واز ان زن پرسیدم که خواهر چه حادثه برایت پیش امده ؟ جوان ازدست دادی ؟پدرت ،برادرت یا بستگان کشته شده اند ؟


 ناگهان همان زن بادیده گریان و با آه ، درد،  ناله که دل ام را  اتش زد  اززیر چادرش   یک قران نیم سوخته بیرون اورد که صادقی نیلی و پیروانش به آتش کشیده بود  .


  ووقت این گفتار را  مردم ساده آ ن سامان با لهجه مرثیه  اززبان یک شیخ می شنیدند  زار زار به گریه افتاده و  از شدت گریه حتی  کنترل شان را از دست میدادند  .

   

            یک روز خبراوردند که امروز صادقی نیلی همرای لشکرش وارد منطقه ی ما می شود مردم از ترس که زنان مانند چشمه است بیچاره ها زنان شان  را به کوه ها می بردند وچه رعب ووحشتی دربین مردم مسلمان افتاده بود که سال ها درحریم اسلام ازنوامیس و زنان مان حفاظت کردیم اکنون این زنان به دست سربازان صادقی نیلی افتاده  حرمت  شکسته و حیثیت های زنان لکه دارگردد  .


 


          شورایی اسلامی :  درمنطقه ما دستور بسیج عمومی  داده بود که هرکه زمین دارد به مقدار زمین وآبش باید به جنگ شرکت نماید ومردم شارستان  که شائعات زهر اگین را شنیده بودند  صادقی را کافر مطلق می پنداشتند  لذا باالاجبار و بعضی هم به شوق کافرکشتن به سمت  مرکز صادقی رهسپارمی گشتند  ویکی از کسان که مردم هم اصرار داشتند وخود هم برای کشتن کافر اشتیاق می ورزید پدرم بود که  بسوی جنگ رهسپار شد ولی به زود ی ازسرزمین کقرستان مراجعت کرد  وبه مردم ودوستان نزدیک  خبراورد که این شائعات  بی اساس بوده  صادقی ومردم آن سامان  مانند ما مسلمان و..... همه دروغ وتهمت است .


 


     جنگ درشهرستان کشیده شد :.

 اقای شیخ محمد کاظم افکاری که قبلا هم از ان یاد کردم واقای سرور صادقی شهرستانی  ،حسین داد امینی اشترلی ومحمد اکبری ورس و.....هم درجنگ ها درکنار صادقی نیلی حضوربی وقفه  داشتند وقت که لشکر شورای را از مناطق دایکندی بیرون راندند ولی شهرستان درتحت تسلط افراد حکومت اقای بهشتی رئیس شورای اسلامی بود.


           صادقی نیلی که شورایی هارا به ذلّت وخاری  بیرون انداخته بود  این لشکر سمیج  به شهرستان که تاکنون درتصرف انان بود مستقر شدند این بار شهرستانی ها باید باشورای به جنگ پرداخته وانان را  از شهرستان باید پاک سازی می کردند .


 افکاری وصادقی شهرستانی همرای همراهان  ومریدان شان درمقابل نیروهای شورای  به نبرد پرداختند و باالاخره بعد کشتار جوانان شیعه وهزاره و بی خانمان ساختن بخش مردم  ، توانیستند شهرستان را از تصرف شورایی ها پاکسازی کرده به تصرف قوایی نیرومند اسلام خود دربیاورند .


        باالا خره شهرستان بعد ازکشتار ادم ها و وقتل وغارت خانه ها وترس ووحشت انداختند زنان وکودکان و پایمال کردن خون ومال مردم ستم کشیده شهرستان  به قول خودی افکاری که همیشه درسخنرانی های خود می گفت : ملت ستم دیده شهرستان وملت شلاق خورده شهرستان ، به دست اقای صادقی محمد سرور ومحمد کاظم افکاری افتادیعنی این خطه ی سرزمین افغانستان ومردم شریف این ناحیه باید یوغ حکومت این دونفر را به گردن  خود قرارداده وزمین حکومت این دودوست ششدانگ را شخم بزنند  .

            ( شارستان   به دستان توان مندی این دوبزرگوارشکل اسلامی ناب را بخود گرفت  .)


        قبلاکه مقر حکومت عمال سید بهشتی درزردنی شهرستان  بود ولی به دستور این حاکمان جدید از(زرد نی ) به القان انتقال یافت به دستور حکومت اسلامی جدید   همان محل حکومت عمال سید بهشتی به حوزه علمیه برادران تبدیل شد یعنی دران مکان باید الان طلبه جمع می کردند ودرس اخوندی را آموزش میدادند  .   اگرچه همان مکان را اقای به نام حاج امینی برای حوزه علمیه  ساخته بود ولی بعد استقرار حاکمان که ازسوی شورای اسلامی  به مرکزی قدرت عمال سید بهشتی تبدیل گردید فقط حاکمان  جدید ان مکان را درجای اولش برگردانید .

 سید بهشتی بعد ازجنگ های فراوان درشهرستان نیز جای برای ماندند نداشت لذا همرای  خوانین شهرستانی که  از او دفاع میکردند و باصادقی وافکاری شهرستان درمخالفت به پا خواسته بودند دیگر مجبورا شهرستان رابرای همیشه ترک کرد . که این امر درحدود سال ها 62 و63 اتفاق افتاد.