سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات جالب وشیرین وخواندنی

خاطرات ساوه + حوزه علمیه ساوه + مدیرمدرسه علمیه ساوه + محمدرضا ک

خاطرات ساوه 3

 

  مدرسه علمیه ساوه ازباقیات الصالحات حضرت آیت الله شیخ احمد مطهری رحمة الله علیه است که آن بزرگوار، آن را ، بنیان نهاده وثمره آن ، هزاران آدم تشنه ای معارف را ازآب گوارای علوم آل رسول سیراب گردانیده است .

من درآغاز سال 1372وارد این مدرسه مبارکه شدم واداره آن بدست یک روحانی ساده ، مؤمن وغیرمتعصب به نام شیخ محمد رضا کریمی قرارداشت واو ادّعا داشت که حضر ت ایة الله شیخ احمد مطهری رحمة الله علیه اورا به عنوان مدیر مدرسه تعیین کرده ، وتأکید داشت که ایشان (مطهری ) بدومطلب وصیت کرده که : اولا باید من مدیرباشم وثانیاً دراین مدرسه طلبه افغانی پزیرفته شود .

پیره مرد (آقای کریمی ) به اندازه توان اش برای ترقّی مدرسه ولی عصر(ع) سعی وتلاش کرد ولی پشتبان مالی وسیاسی نداشت ، شاگردان ومدرسین به قدرکافی تأمین نمی شدند وطلاب ایرانی نیزبدین جهت جذب نمی شد ولی طلاب افغانی که توقّعی نداشتند ، درتابستان کارگری می کردند ودراوقات تحصیل بازگشته مشغول درس می شدند .

زیرا : هزاره افغانی(عموماشیعه اند) که یکی ازچهارفِرَق نژادی درافغانستان است باهوش ترین ، زیرک ترین ، سخت کوش ترین ومعتقد ترین آدم دنیا شناخته شده اند ، توقعی هم ازکسی ندارند ،ازتوان خود استفاده می کنند ،سخت ترین چیزبرای آنها زیربارزوررفتن است ،وهرگز تحمل تحقیرواهانت را ندارند ، اگرچه درمدتی سی سال آواره گی به اثرتوهین های متوالی ولگدمال شدن شخصیت ، دیگرجسارت وجرئت این فرقه نابود شده ولی اگربازالطاف خدا به سراین مردم سایه افگن ، آزادی ، ابرازشخصیت ،امنیت هدیه شد ، دوباره این شخصیت لگدمال شده ،  انسانیت خوارشده  وشهامت وشجاعت به بند کشیده دوباره ترمیم خواهد شد واستعداد نهفته بیدارخواهد گردید . اگرچه ظهوراین اموربرای مهاجرین امکان ندارد بلکه این ویژه گی های نهفته را با خود بگورخواهند برد ولی برای  نسل های بعد وکودکانیکه تا هنوزشخصیت کوشی نگردیده اند انتظارمی رود .

 همواره می اندیشه ام !چرا کودکان مهاجردرکشورکفرستان بدون تحقیر درس بخوانند وبدون اهانت زندگی کنند وبدون ترس درخیابان ها راه بروند ولی درکشورامام زمان ، درمدرسه توهین شوند ودرخیابان نتوانند آزادراه بروند ودرصف نان هرلحظه انتظاراهانت داشته باشند ؟. اگرذرّه ی ازرحم شفت یا ازعدل وظلم سخن بگوید : فورا جواب می شنوند:( افغانی کثافت ازخوشت نمی آید بروبه کشورت !!!.یا درصف نان که مدتی طولانی یک افغانی ایستاده شخص محترمی میاید جلوترمی ایستد اغلب که جرئت کلام ندارند واگربه کسی ذرّه ای مانده باشد بگوید:( نوبت من است.) گفته می شود : این کشورمااست ،برودرکابل نوبت بگیرافغانی !

آقای کریمی توان استخدام مدرس ایرانی را نداشت مجبورا دواستاد افغانی درمدرسه علمیه ساوه آوردکه یکی ازاین دواستاد

  • استاد، حضرت حجة الاسلام  شیخ محمد حسین معتمدی دره صوفی بود .1-  استاد معتمدی بسیارمنظم ووظیفه شناس ودقیق بود وهرگزازکار خودرا خسته نشان نمیداد  واوروزی شش درس و هفت درسی،  یک ساعته را،  برای شاگردان به وجه احسن ایراد می کرد وباز دلش می خواست که بیشتربه شاگردان رسیده گی  کند وگاهی شاگردیا شاگردان مبتدی که میخواست به طوری آزاد درس ابتدای آغاز کند درس عالمانه خود را از اوهم دریغ نمی کرد به نرمی ومدارا و ومهربانی به او درس میگفت ، وآنچه که دروجود استاد نبود بی نظمی ووقت کشی بود .

استاد ! دقیق ومنظم سرکلاس میامد ودقیق برنامه را ختم می کرد واوگویا کلام امام علی را که فرمود: اوصیکم بتقوی الله ونظم امرکم .یعنی شما به تقوای الهی و نظم درامورتان سفارش می کنم . الگوی کارقرارداده وبه این دستورعمل می کرد .حتما انضباط و نظم ودقیق روی برنامه ی تعیین شده  برای شاگردان مدرسه هم تأثیر عمیق میگذارد

2- استاد معتمدی آدمی بانشاطی بود به قسمی که همیشه درس استاد حالت زنده داشت و شاگردان به پای درس این مردی عالم خواب نمی رفتند چون درحال درس گفتن ضرب المثل های گوناگون وسخنان طنز آمیز زیاد به کار می برد خصوصا با تسبیح مطلب ممثل می کرد بسیار برای تفهیم شاگردان مأثربود.

3-استاد معتمدی دره صوفی ! حلیم وبردباربود ، برخی شاگردان به صورت سؤال گاهی وقت استاد را می گرفت ولی این استاد فرزانه هرگز عصبانی نمی شد وبه مدارا وحوصله  به جواب  ادامه میداد  که امام معصوم فرمود:  الغضب مفتاح کل شر.یعنی عصبانی شدن کلید همه شرارت است.

4- استاد به نظرات شاگردان بها میداد وقتیکه کسی سوال می پرسید هرگز بی اعتنا از کنار ان نمی گذشت واگروقت مناسب بود فوری جواب میداد واگرنه  به بعد موکول میکرد .

5- استاد ! هرگز بدون مطالعه درس نمی گفت ،همیشه درس را اول مطالعه می کرد بعد به شاگردان منتقل می کرد ونیزسفارش میکردکه بی مطالعه نباید درس گفت .

6 -  استاد ! خوش اخلاق بود  وحُسنِ خُلقِ عجیبی داشت ، که این امرباعث شده بود که شاگردان به استاد علاقه مفرط پیداکنند و کسانی که استاد را میدیدند حتما درمرتبه اول فریفته اخلاق استاد می شدند .

7 - برای دنیا زیاد اهمیت نمی داد یعنی استاد به زرق وبرق دنیا دل نبسته بود .

به هرحال من هم پای درس این مرد بزرگوار بودم وازدرس های این استاد بهره های قابل توجهی بردم که درس اصول فقه و معانی وبیان و بدیع را وهمچنین درس مغنی للبیب را درنزد این استاد فرزانه خواندم که خیلی عالی درس می گفت و خداوند وجود این استاد بزرگوار را ازگزندی حوادث مورد لطف خود قرارداده و محافظت نماید .

  • استاد دوم مرحوم حجة الاسلام  اقای شیخ عبدالرحیم فاضل سرپلی ازقریه چهارباغ  بود که این مردبزرگواربسیار مرد خوش خلق ودارای کمالات انسانی زیادی بود ولی من نزدی این استاد درس نخوانده ام واز درس این عالم بهرهی نبرده ام .

   که این مردی عالم دربین مردم چهار باغ فامیل واقربای زیادی نداشت و درمسیر ساوه وقم دراثرتصادف به دیار باقی شتافت خداوند روح این عالم خوش اخلاق و متدین را با ارواح شهدای کربلا  ومولایش امام صاق علیه السلام محشور گرداند که عمری درمکتب امام صادق وقت خودرا مصروف کرد  تابرای جامعه ی علوی فردی مفید وسود مند باشد و مردم و جامعه از وجود این عالم بهرمند گردند .

  • اما شاگردان مدرسه :

   تعداد پنجا نفردراین مدرسه درس میخواندند و که اکثریت را طلاب افغانستانی تشکیل میدادند که تقریبا  شاگردان این مدرسه افراد لائق ودرس خان بودند و لی برخی شا ن خیلی زحمت کش وبه درس وبحث بشتربهاء میدادند که از جمله :

  • 1 اقای حسن زمانی نوری ساوه ای که بسیا ر شاگرد لائق و درست کار و زحمت کش و پرتلاش بود که اکنون درقم به مدارج علمی بالای دست یافته است هم ازحیث سخن رانی وهم از حیث درس علمی که برخی امتیاز اقای زمانی : عدم تعصب ، وتواضع وفروتنی ، وشاد بانشاط بودن او ، ایمان وصداقت ، تلاش وپشت کاراوبود .و....

  • 2 اقای عرفانی دره صوفی که هم دارای تلاش وپشت کاری زیاد ی بود که درشدت سختی ها و مشکلات که برای او وجود داشت ولی درس را رها نکرده و برای درس علوم دینی اهمیت فراوان قائل بود که اکنون اونیزبه مراتب علمی خود رسیده است .

  • 3 رمضان علی شرف پور!

تلاش وپشت کاراو شگفت انگیزبود ، وی درمدرسه ایثارگران واقع درشهرداری ساوه به درس راهنمای شرکت می کرد وبازدرس حوزوی رانیزمستدام بود به قسمی که هم به درس بیرون وهم به درس داخل ازجزئی نفرات اول به شمارمی رفت . وگاهی درسرمای زمستان ازمدرسه ایثارگران تا حوزه با پای پیاده می آمد . ومدرسه نیزاتاق مجردی است آشپزی استخدامی نداشت و شاگردان خود باید غذا آماده می کردند ، رمضان علی شرف پورکه حدود پنج ساعت متوالیا پای درس نشسته وراهی طولانی را درسرما با پای پیاده شب به اتاق بازگشته ، حالاباید برای هم اتاقی اش غذا تهیه کند ، بعد ازصرف غذا باید ظرف ها را بشوید ، بعدازآن باید دروس حوزه را پاس کند . فردا صبح زود به درس حوزه شرکت داشت وآن را بدرستی املاء کرده به هنگام ظهرباید با پای پیاده به سوی ایثارگران می رفت .

ازسویی،  شهریه که اقای محمدرضا کریمی تهیه می کردکافی نبود لازم بود باید درتابستان کارکند وخرج فصل تحصیل را آماده کند .

 4محمد حسین محقق که بیچاره کارت مهاجرت نداشت بارها به دست سربازان امام زمان افتاد بعدازسختی هاودشواری ها خروج مرزشد وبا تلاش وپشت کاری که داشت درآن جا بدرس کلاسی رفت . وازاینکه  نگذاشت به درس طلبگی ادامه دهد غمگین ودل آزرده شد وکوله بازازرنج درد به وطن بازگشت .

 

 

 


ساوه ساوه + خاطرات ساوه + شهرستان ساوه +سید اسحاق درساوه + امام

 

 

 

 

           

ساوه خاطرات 1

ساوه از شهرهای استان مرکزی و ساوه یکی از شهرها و مناطق باستانی بازمانده از دوره ساسانی است که در اواخر دوره ساسانی و در اوایل دوره اسلامی یعنی سال 22 هجری.

 ساوه از شمال به شهرستان زرندیه و استان قزوین از جنوب به شهرستان تفرش و استان قم و از شرق به استان تهران و قم و از غرب و جنوب غربی به استان همدان و شهرستان کمیجان محدود می‌گردد.

وساوه بزرگترین شهرصنعتی کشورایران را دارد، به این خاطر ، مهاجرین زیادی ازشهرهای دیگربدین سو مهاجرت کرده ورحل اقامت گزیده اند .

شهرستان ساوه دارای اقلیم نیمه خشک با تابستانهای گرم و زمستانهای کمی سرد نامگذاری شده است .

این شهرچندین تن ازفرزندان امام کاظم علیه السلام وامام زاده گان دیگر را دربرگرفته است ، ازجمله : 1- حضرت سید اسحاق بن موسی الکاظم ، که ضلع جنوبی شهرساوه واقع شده است وبنای قدیمی ،و در676هجری قمری تأسیس گردیده .2- امام زاده عبدالله بن موسی الکاظم که درحدود بیست کیلومتری جنوبی این شهرقراردارد گنبد این امام زاده به 900سال قبل برمی گردد .3- امام زاده حضرت هارون بن موسی الکاظم علیهما السلام که درده کیلومتری شرقی شهرساوه واقع شده است که بنّای آن دراواخرقرن هفتم میرسد ..

نیزامام راده گان دیگری مانند: 1-امام زاده حسین. و2- امام زاده بشیر.و3-امام زاده یحی بن زید معروف به سید ابورضا که ازنوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام است . و4- امازاده سیدعلی اصغرکه ازنوادگان امام باقرعلیه السلام است . 5- امام زداد اسماعیل . 6- امام زاده یحی که درمحلّ پیغمبریا مدفون است .که احتمالا، این امامزاده گان حضرت فاطمه معصومه علیها السلام را همراهی میکردند .

دردرسال 200هجری قمری امام رضا علیه السلام به دستورمأمون عباسی به خراسان آورده شد ویک سال بعد خواهربزرگوارشان حضرت فاطمه معصومه علیها السلام برای دیداربرادر، ازمدینه رهسپارخراسان شد ودراین سفردور، گروهی ازبرادران وخدمتکاران به همراه حضرت فاطمه معصومه بودند (زیرا امکان پزیرنیست که آن حضرت بدون محارم ازمدینه تاخراسان بیاید ).

مردم ساوه درآن عصردشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند، ازاین رووقت موکب حضرت معصومه وهمراهانش به ساوه رسید ، به آنان حمله کردندوجنگ سختی درگرفت ، برادران وبرادرزاده گان حضرت معصومه دراین جنگ به شهادت رسیدند ، حضرت معصومه مانند عمه اش زینب کبری علیها السلام وقتی که بدن های پاره پاره آن هارا که 23تن بودند دید ،به شدت غمگین گشته وبراثرآن بیمارشد [1]سپس روانه قم گردید ، ودرقم بیماری او ادامه یافت وپس از16یا 17روزرحلت کرد.

به نقل دیگرآمده که به اضافه ای ، شهادت محارم آن بزرگوار، حضرت فاطمه معصومه را مسموم کردند [2].

به اضافه اینکه: درتمام تواریخ که دراین باب نگاشته شده امده است که وقت دفن فاطمه معصومه علیها السلام کسی نبود که بدن اورا داخل قبرقراردهد ومردی مؤمن وکهن سالی به نام قادردرمیان تشییع کننده گان بود که به اوگفتند که جنازه دخترپیامبررا اوداخل قبرگذارد [3].

ازاین مطلب متواترنیزبرمی آید که :قطعاً دخترپیامبرخدا ازمدینه تا قم تنها نبوده ومحارم وبرادران وبرادرزاده گان نیزآن حضرت را همراهی میکردند ، وحالا هنگام دفن کجا رفتند ؟ وحتّی یکی شان نیزبه دفن خواهرشرکت نداشتند تا اینکه  پیره مردی بخواهد اورا داخل قبرگذارد!. این نیزنشان گراین مطلب است که فرزندان امام کاظم درسرزمین ساوه به شهادت رسیده اند .

نیزدرکتاب :(46مجلس پیرامون شناخت بهتراولیاء نعم، نویشته عبدالحسین علیزاده ، ص 280 آمده که 23تن ازبرادران وبرادرزاده گان حضرت معصومه علیها السلام بدست مردم ساوه که درآن عصرازدشمنان سرسختی خاندان نبوت بودند به شهادت رسیدند وآن حضرت توسط زنی درساوه مسموم گردید [4].

به هرحال ، ما شعیان محلّ شهادت ومدفن  فرزندان پیامبرمان  را تقدیس کرده گرامی میداریم ، ساوه چه قتلگاه فرزندان فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد یا نباشد به حال ساکنان فعلی آن تفاوتی ندارد ،زیرا:

1- ازآن واقعه ی غم انگیز، مصیبت بار 1234 سال گذشته ومردم آن عصرربط به زمان حاضر ندارد به اضافه اینکه : نباید گناهی فرد یا افرادگذشته رابه اشخاصیکه ان تاریخ رااصلا ندیده اند، وآن زمان را درک نکرده اند، منسوب کرد ، حتِّی قرآن کریم گناهی شخصی به شخص دیگرمربوط نمی داند ، (وَلَاتَزِرُوا وَازِرَةً وِزرَاُخرَی. [5]   ونیزفرمود: مَن ضَلَّ فَاِنَِمَا یُضِلُّ عَلَیهَا وَلاتَزِرُوا وَازِرَةً وِزرَاُخرَی [6] . ونیزفرمود: لایحمل منه شیئ ولو کان ذاقربی [7] .

و2- درهرشهریا کشوری اتفاقاتی می افتند ،نباید آن را به تمام شهروکشورنسبت داد ،خصوصاً اینکه آن قضیه گذشته باشد ،مانند: مذهب بهائی های کافرکه بانی این مذهب ،سید علی محمد باب شیرازی اند ، که وی نام پدرش سیدرضا ومادرش فاطمه بیگم بود ، درمحرم سال 1235قمری درشیرازمتولد شد[8] ، مکتب بابی هارا تأسیس کرد ،اودرآغازکارفقط نیابت خاصّه امام زمان را ادّعا می کرد بعدهوای مهدویت به سرش زد وادّعای مهدویت کرد ، کم کم  رسالت وپیامبری را اعلان کرد[9] وبعد ادّعای حلول خداوند دروجود خود کرد وکتاب ییان را درزندان ماکوتألیف کرده قانون شریعت خود قرارداد . ونیزدختری به نام ام سلمه یازرین تاج متولد 1230هجری قمری دخترملامحمد صالح برادرکوچک ملامحمد تقی شهیدثالث قزوینی ، که اوزنی بود به غایت زیبا وصاحب جمال وهوس بازومقام شهرت طلب بود ، نزد پدروعموی اش درس خوانده بود وسید کاظم رشتی نیزمکتب انحرافی را درکربلا برای خود دست وپا کرد ه بود ورشتی زرین تاج را قرة العین خواند یعنی نورچشم .

    واین زن درتاریخ  1259ق به قصد دیداررشتی به کربلا رفت ولی قبل ازرسیدن قرّة العین رشتی ازدنیا رفته بود وامّا ازاین طرف ، سیدعلی محمد باب وقتی آوازه اورا شنید درباره او درکتاب خدای خود اورا این گونه تعریف کرد : یا قُرّةَ العَینِ اِنَّ اللهَ قَداَختَارَکِ لِنَفسِی . یعنی ای قرّة العین خداوند تورا برای خودش انتخاب کرده است . وقرة العین ادعای خلافت رشتی را کرد ، بعدا باب اورا به نام طاهره نام گذاشت .[10].

حالا میلیون ها نفردرایران وکشورهای دیگرپیرودارند وکتاب بیان اورا که آیات خداوندی خوانده مورد مطالعه و عمل قرارمیدهند . به عبارت دیگر، اینکه میلیون انسان توسط سید محمد علی با ب و میرزا حسینیعلی  بها به دین بهائیت رفت ودارد هرروزبه شمارایشان افزوده می گرددواسرار کشوراسلامی را درحیفا ی اسراییل که محل دفن باب می برند و هزاردرد سربرای مسلمانان اضافه می کنند .

3 – بعدازسید محمد علی با ب دوفرقه ی دیگرکه انشعاب ازمذهب باب هستند ، بوجود آمد که یکی فرقه بهایی که پیروان میرزا حسینعلی بها . دوم فرقه ازلی ها که پیروان میرزایحی معروف به صبح ازل است که این دونفرازنورمازندران بودند .[11]

به هرحال ، به جهت سید محمد علی باب یا به خاطراین برادرمازندرانی نمی شود که شیرازیها ومازندرانی ها موردمأ خذه قرارداد زیرا : که آن یک زمانی بودند ورفتندو ثانیا عمل آن ها چه ربط به مردم عامه دارد ؟ شگفت آوربلکه ابلهانه به نظرمی رسد که به خاطرشهادت فرزندان رسول خدا درساوه، مردم ساوه راموردحمله قرارقرارداد ،یابه خاطر رفتارباب شیرازی مردم شیرازرا ملامت کرد، یا به خاطرمذهب بهایی ها مردم مازندران را عتاب کرد یا به خاطر صدّام عراقی ها را نکوهش کرد و....

4- مادرعبیدالله بن زیاد ، آن جزثومه فساد وگناه وجرم ایرانی است به نام مرجانه که شهیدمطهردرکتاب خدمات متقابل اسلام وایران می نویسد :عبیدالله بن زیادنیمه ایرانی ومرجانه تمام ایرانی [12].

ونیزشهید مطهری درهمین کتاب می نویسد که دردریکی ازجنگ ها یکی ازنوادگان یزدگرد به نام (شاه افرید )به اسارت افتاد ولید بن عبدالملک شخصا بااوازدواج کرد وازاویزید بن ولیدبن عبدالملک معروف به یزیدناقص متولد شد که بعدا همین یزید ناقص خلیفه ای اموی است نسب به شاهان ایرانی می برد وقطعاازطرف مادرشاهزاده ایرانی است [13].

5 مردی به نام محمود افغان سال ها پیش به ایران حمله کرد، اگرچه این حمله ظالمانه بود وکشتاروقتل عام مردم اصفهان توسط این شخص، قطعا صورت گرفته است ، حالا کشتاراین آدم ربطی به سائر افغان ها ندارد ونباید این جنایت را هرروزبه رخ افغان ها کشید ، شبی درمسجد انقلاب ساوه مجلس باشکوهی بود، درحال یک سوم جماعت را  مهاجرین افغان تشکیل میدادند ، سخنران  دراثنای سخن ، به محمود افغان پیچید که گفت : همین افغانی های که سی سال است میهمان ماهستند به اصفهان حمله کرد چه وضع فیجعی به بارآورد وچه کشتاروقتل عام را براه انداخت  ؟و...

     اولا:  محمود افغان سالها پیش بوده ربط به این آواره گان که ، مظلومیت ورنج ودرد، تمام وجود شان را دربرگرفته وندای :( هل من ناصرینصرنی) ازحنجره ای حال شان لحظه لحظه به گوش جان میرسد . وثانیاً : یک فرد با لشکریانش این قضیه را بوجود آورده ،نباید به خاطرجنایت شمروعمربن سعد مردم کوفه را سرزنش ونکوهش کرد.

 محمودایران یعنی اقای احمدی نژاد درزمان قدرت وریاستش دراصفهان خطاب به مردم شریف اصفهان گفت : (شما مردم اصفهان باید افتخارکنید ، کسانی که سالها  پیش شمارا قتل عام کردند ، اکنون به گدایی درب خانه های شما ایستاده اند) .

آره ما به گدای درب خانه های مسلمان شریف آمده ایم که ، پیامبرخدا فرمود : مسلمان برادرمسلمان است ، نباید براوظلم کند، یا عیب اورا برملاکند، یا اورا رها کند، یا بنیان یا دیوارازبالاسراوببرد تابادبه اوبجهد مگربااجازه ورضایت او،اورابه بوی خوردنی نرنجاند ، چون غذا پزدوبوی غذا به اوبرسدباید نصیب اورا فراموش نکند، اگربرای کودکان خود میوه خرید وکودکان او دیدند باید بی نصیب نگذارد[14]  



[1]ریاض الانساب ص 160

[2]الحیات السیاسیه للامام رضا ، تالیف جعفرمرتضی عاملی ص428 وکتاب قیام سادات علوی ص161و168

[3]بحارج60ص 219

[4]26مجلس پیرامون شناخت بهتراولیاء نعم ص480و281به نقل ازریاض انساب

[5]سوره انعام آیه 162

[6] سوره اسرا آیه 15

[7]سوره فاطر آیه 18

[8]ادیان ومذاهب جهان تألیف سید صادق بنی حسینی مرندی ج 2ص 752

[9]ادیان ومذاهب جهان تالیف سیدصادق بنی حسینی مرندی ج 2ص 755

[10] ادیان ومذاهب جهان ج2ص 767و768

[11]ادیان ومذاهب جها ن ج2ص 814

[12]خدمات متقابل اسلام وایران . تألیف شهید مطهری ص 124

[13]خدمات متقبل اسلام وایران ، تالیف شهید مرتضی مطهری ص 123

[14]گزینه روض الجنان وروح الجنان ، تالیف احمد احمدی بیرجندی ازکتاب ابوالفتوح رازی