سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات جالب وشیرین وخواندنی

صادقی و استاد افکاری +دختران شارستان دایکندی +طلاب شهرستان دای

 استقرارحکومت صادقی وافکاری درشهرستان :

    حدودا سالهای 62یا 63 اقای محمد سرورصادقی واقای افکاری نیروهای سید علی بهشتی را که شارستان را دراشغال داشت بیرون سازند مردم شهرستان هم از این وضع پیش آمده خوشنود بودند واین دونفر سال های طولانی یعنی تا سال 1379 حکومت یک پارچه ی شارستان را بدست گرفتند،وحکومت این دوشخصیت نامی یک نوع حکومت شاهانه بودکه بلامنازع دراین سرزمین فرمان روایی کردند، که خون ومال وهستی رعایا دردستان مبارک شان  قرارداشتند ولی اگرچه گاهی رعیت ها نیزاقتضای چنین حاکمان رادارندخصوصا اکثریت ملت ما قابلیت آزادی ،وانتخابات آزاد را ندارند وواقعا ملت دنبال آدمهای شروروخونخواروستم پیشه هستند !! انسانهای پاک وعدالت خواه وکاردان را مردم نمی پزیرند اگرچه دردل دوست میدارند ولی درعمل به این مرحله نرسیده اند مانند مردم کوفه که دردل امام را دوست داشتند ولی قابلیت  حکومت امام معصوم را نداشتند ، همان یزید وهمان مردم !! بهترین حکومت ، نیکوترین ریاست ، دلسوزترین رهبریت که مردم لیاقت اش را داشته باشند همین حکومت بود ! اگرحاکمیت شارستان بدست غیراین دو( صادقی وافکاری )میرسید ،قطعا وضعیت شارستان وملت خیلی خیلی بدترازاین حکومت بود ! این امربعداضمحلال حکومت صادقی وافکاری کاملا آشکارشد که چه روزگاری به سرملت آمد !و چه وضع فجیعی شارستان را فراگرفت! که شیرخورده ی  مردم را بدهانش آورد! ترورزنجیره ای ، کشتارشخصیت ها ونخبگان شارستان ورفتارهای ظالمانه وهمه وهمه شهد وشیرینی  حکومت صادقی وافکاری را آشکارمی سازد .

  ونیزنگاه به ولایات دیگرکه اداره آن نواحی بدست افکاری وصادقی شارستانی نبودند ،فقط جنگ ودربدری وحماقت وحزب گرایی محصول برداشتند وخدمت وعزت وسازندگی نداشتند ،گذشت زمان بهره وری را کاملا آشکار می سازد که هرعاقل منصف اندک ترین قیاس انجام دهند ،تفاوت را خوهند دید ! 

اول نقاط مثبت :

1  اینکه : برای مردم شهرستان امنیت را اورد. که مردم با خیال راحت می توانیستند به کارزندگی شان مشغول باشند، حقیقتاً امنیت یکی از موهبت ویژه ای الهی است که سفیرش می فرماید: نِعمَتَانِ مَکفُورَتَانِ اَلصِحَةُ وَالاَمَانُ ،، یعنی سلامتی وامنیت دونعمتی اند که قدرش پوشیده مجهول اند. حاکمان بومی شارستان ازاین دو موهبت مردم را بهره ساختند ولی قبلا هرروزلشکرکشی وجنک بفرمان سیدعلی بهشتی بود که ملت را به میدان صادقی نیلی میفرستاد. هرروزلشکری ، ناامنی ،وحشت وترس ،فقروبدبختی حاکم بود .

    این دوبزرگوارجوانانیکه به سنّ وسال سربازی رسیده بودند برای خدمت سربازی گرفتند ،کسانی که نمی خواستند سربازبشوند بایدآدم های که عاشق جنگ و قلدری بودندبجای خود  خریداری می کردند   و برخی دیگربرای اینکه درحکومت قدرتی داشته باشند وتابتوانند برعلیه اقوام و نزدیکان خود غلبه پیداکنند ،به خدمت درامدند، وعده ی هم برای چاپلوسی وتملق به دربار حاکمان راه یافتند ،  وعده بیچاره ها که یقین داشتند که حق شان را ازظالم نمی توانند بگیرند به جزخدمت کردن به حکومت  لذامجبور بودند که حکومتی باشند تا به این وسیله به حق خود دست یابند ، وافراد دیگری  نیز بودندکه مانند ناموس از حکومت حفاظت می کردند که(این مورد)  درقسمت منفی توضیح میدهم .

     2  -  تأسیس مدارس بود :یعنی  ازخدمات این دوبزرگوار درشهرستان این بود که  : باروی کارآمدن  این حکومت فورا مدارس پسرانه آغازبه کارکرد وصادقی به این امر توجه مبرم داشت بلکه همّ وغمّ اش را روی این برنامه گذاشته بود ، حالا عادلانه یا ظالمانه! کودکان شهرستان را به درس خواندن وسواد وادارکردند  درحالیکه وضعیت سواد مردم شارستان تا آن زمان نزدیک به صفربود .

    من کوچک بودم درمنطقه ی ما نادراً کسی یافت می شد که سواد خواندن و نوشتن را بداند ، اگرنامه ی  میرسید وشاید محرمانه هم بود ولی خانه به خانه می گشت و یک نفر باسواد پیدانمی شد نامه را بیخواند ،تابالاخره یک نیمه سواد دارپیدامی کرد تا سروپا شکسته  نامه را  قرائت کند. بی سوادی ،جهل ،نادانی وظلم فراگیربود ،سوادها به روی خوانی قرآن خاتمه پیدامی کرد،اگرچه الان تاحدّ مشکل سواد حلّ گردیده ولی جهل ونادانی وستم گری همان طورادامه دارد . آن وقت مردم ساده ما از سواد ودرس ومدرسه به شدت گریزان بود که  حتّی با رشوه های کلان به سرمعلم زمان طاغوت فرزندان شان را ازمدرسه خارج می کردند اگرچه دراین امرآخوندهابزرگوارنیزتقصیرداشتند زیرا: آنان می ترسیدند که فرزندمسلمان کافر،کمونیست ،وبی دین نگردد،لذا روی این امرحساسیت دینی را برمی انگیختند ، اگرچه تاحدودی دغدغه عالمان دینی درست بود چون حکومت طاغوت کمونیستی ومبلغان قدرت مند آنان افکارپاک جوانان مارا مسموم می نمودند ،سوادکه دین ،حقیقت ،بندگی ومعنویت را بگیرد ازبی سوادی سنگین تراست ،یعنی اسلام میخواهد که جوانان عزیز هم سوادداشته باشند وپیشرفت کنند هم بندگی نمایند ومعنوییات وحقیقت را رهانکنند ،چون اسلام وقرآن واقعاً برنامه های جالب و فراگیردارد که با بکاربردن آن جامعه به اوج سعادت می رسد که نه فقرباشدونه بی عدالتی ! ونه جهل باشد ونه بی سوادی ! که یک زن تنها با طبق روباز،پراز جواهربا پای پیاده ازاین طرف زمین تا آن سویی سفرکند وهیچ کسی فکرمزاحمتی برای آن زن نداشته باشد! .

    ولی باورود صادقی وافکاری وضعیت کامل تغییرکرد و درس ومدرسه و سواد آموختن صورت دیگر به خود گرفت ،  مدارس معطله  فعال گردیدند  بلکه درتمام نقاط شارستان تأسیس مدارس آغازگردید تا حد امکان مدرسه ساختند  ، کودکان ونوجوانان را به سوادآموزی  مجبور  ساخت ا ند  ، که اکنون هرشهرستانیی  سواد دارد!  ونامه ی را می نوسد، کتابی را می خواند، جمله را درست ادامی کند !بلکه کسانی بالاتررفته اند،همه مدیون زحمات این حکومت ومخصوصاً مدیون زحمات وتلاش های محمد سرور صادقی شهرستانی می باشدکه مردم شریف شهرستان و جوانان برومند این ناحیه حتما تلاش هایی بی وقفه این دل سوزان جامعه را  فراموش نخواهند کرد، خستگی ها ورنج ها ی بکاررفته را قدردانی می کنند ! استاد افکاری دربیانات اش می گفت : که برخی ها نقشه می کشند که مرا بکشند ! حالادیگرنمی توانند بکشند !چون من کُرد(باغچه ) های زیادی افکاری کاشته ام که دارند همه افکاری می شوند ،پس یک افکاری نیستم که مرابکشند! بلکه صدهاافکاری داریم! 

   حقیقت الان تصورآن هم برایم سخت است که حاکمان (وهمراهانش )  بایک مشت ملت فقیر،بی سواد ،بادستان تهی ،بدون هیچ امکاناتی  مدرسه ها بسازند ومعلم ها رابرای تدریس جلب نمایند ومردم بی سوادی را که هزاران سال با بی سوادی سرکرده اند ، از درس و مدرسه گریزان  بوده اند  به درس، بحث ،سواد وعلم راغب سازند ، وخدامیداند که این مرد(صادقی )چه!  زحمتهای کشیده ، چه تلاشهای نموده  و چه مشکلاتی را تحمل کرده! ! که ملت صفررا به این مرتبه رسانیده ؟!! .   وقت تصورمی کنم من یک فرزند دارم واورابه ادب ودرس خواندن  نمی توانم وادار کنم  ولی صادقی شهرستانی ویارانش  با بیل وکلنگ  ودستان خالی خالی چه کارهای درشهرستان فقیر انجام داده اند زبان وقلم خود را قاصر ازبیان فعالیت های آشکار شان میدانم  .   وباخود زمزمه دارم  که ، هرشارستانی!   صادقی ویارانش را دراین راه موردملامت قرار دهد درنظر من اوخیلی کوردل وناسپاس است  . کسی که وارد منطقه شهرستان بزرگ می شود اگربا دیده حقیقت نظر اندازد درجا وجای او ردّ پای تلاش وایثار وزحمت را خواهی دید ، بلکه اگرشما درزمان جهاد درسائیر مناطق هزاره جات سفر کرده و این مناطق را مشاهده نموده باشید، خدمت عیان خواهد شد!

                3 :تأسیس دکانها وبازار ها :

کودک بودم ازیادم نمی رود که ازابتدا تاانتهای قریه ما یک دکان یافت نمی شد که مردم بی چاره ، فقیر خریدی فقیرانه شان را انجام دهند ، واگر دکانک دیده می شد مربوط می شد به  دکانداری که خانه مسکونی اش دکان ساخت بود  که ازیک اتاق بیشترنداشت  ویک طرف آن اقای دکان دار مشغول خرید وفروش بود وخانواده اش نیز درگوشه همان دکان زندگی می کرد، اجناس دکان اش هم از چند قلم ناچیز تجاوزنمی کردمثلا چندعدد سیاربل (چپلی) ویک صندوق چایی وچندبسته آب نبات(شیرینگگ وچندتوپ پارچه وچهارکیسه برنج .. ولی الان  درشهرستان چندین بازار وچه قدردکان؟ که اگرکمی منصفانه نظر کنیم و بادیده انصاف ببینیم  که درهر بازاری شاید عدد دکان ها  صدها باب بالغ می گرددو بازارهای شارستان  ازده ها تجاوزمیکنند!! .   مردمیکه اوغان کوچی بزورچندمتر کتان ،  تافته ، جیم کرباس  میفروختند،درعوض آن  تمام زندگی فقیرانه اش را بخاک سیاه  میکشیدند وگاهی همین اوغان کوچی درفصل پائیز،هنگام برگشتن به سوی قندهار باقی مانده پارچه را بزوربه یک هزاره میدادند ومی گفت فصل بهاراین قدر(سه برابرقیمت ) میایم می گیرم ! وای بحال خانواده ی که این بلا دم درش نازل می گشت دیگه باید این بیچاره بدبخت با آنزندگی فلاکت بارش وبا فرزندان خوردسالش ،نه جای را  میدانست که برود ونه راهی را میدانست که چاره کند ،نه کاری ونه تجارتی !  هیچ هیچ ! تافصل برگشت کوچی چه می کشید ! وچه دردی ویران گری را تحمل می کرد ؟! تاهنگام گلّه کوچی از راه میرسید ! گمان میکنید چه می شد ؟! کسی تمام گاو ومال وزمین اش را  درقبال این پارچه زورکی به کسی می فروخت، اگرکسی زمین ومال نداشت دخترشرا به یک پیره مرد کهن سال تزویج میکرد که پول اوغان جورکند ،  واگردخترجوان نداشت با خواهش و زاری دختر کوچکش  را نامزد کسی می کرد که بعدا با او ازدواج کند ! شاید شما فکر کنید که آنکسیکه  زمین ،مال ، دختراین بدبخت را میگرفت مگرهزاره نبود ؟!! چرا ! بود ! ولی رحم وترحم وعطوفت نداشت وهمان آدم به خاطرنوکریی ، جاسوسی اوغان یا به خاطراذیت وآزارهزاره های بدبخت دیگر،این جایگاه را پیداکرده بود  ! دوستان ! همین الان نیزهزاره سواد یافته و متمدن گشته ولی وحدت ،همدلی ، رأفت ،محبت به همدیگررا پیدانکرده است.

     برخی جوانان عزیزما ! ابلهانه فکر می کنند : عالمان دینی ودین ومذهب را باعث ذلّت وخواری میدانند ونمی اندیشند که همین اندک عزت ، آبرو،هویت واقتداری که مانده بخاطرجان فشانی ها و تلاش ها و راهنمایی ها این اندیشمندانی دینی بوده ،اصلا آن روی صفحه را نمی خوانند که درزمان خفقان ،تاریکی ،بی سوادی ،جهل ،فقر وستمگری ،رهبریت این عالمان دینی بود که تاامکان ریشه را حفظ کنند وازنابودی مطلق نجات دهند، واگراین عالمان نبودند گمان می کنید که چه وضع فجیع تری سراغ این ملت می امد! ؟ مثلا درزمان عبدالرحمان ،ملک حبیب اله  ،امان اله ،نادرشاه وپسرش رهبریت ملت را ازجانب دولت خوانین داشتند ،چراوضع ناگوارزمان عبدالرحمان پیش آمد ؟! چرا ملت هزاره دراین ازمنه هیچ راهی نگشودند ،هیچ دردی را درمان نکردند ؟! بلکه اکثرا دنبال هوا وهوس واقتدارخودبودند که فقط مردم بیچاره را لگدمال می کردند وخانه وزندگی های ضعیفان را میچاپیدند !! همین خانهای بی انصاف بودند که دختران هزاره سربازارهای وهند وانگلیس ببردگی رفتند وبعضی همین خانها بودند که سه دخترهزاره را به یک سگ جنگی می فروختند ! اگرچه برخی خوانین خدماتی ارزشمندی دارند که خداوند روح شان شاد کند ! 

 4 غرس درخت ونهال :   

            اقای صادقی شهرستانی واقای استاد افکاری شهرستانی این بود که  : مردم را به درخت کاری ونهال شانی وجاری ساختن اب های زیر زمین وادار ساختند ، به قسمی که تمام نقاط شهرستان هردرختی را ببینم و هرمیوه را بی چشیم و هرآبی را بنوشیم وهرمنفعتی را بدست آوریم نشانه خدمت های این هارا مشاهده خواهیم کرد ویادگار حکومت این ها را  احساس کرده بی تعصب زبان به تمجید شان می گوشاییم .     مردم شریف شارستان ! نیز پا به پای حاکمان شب وروز بی وقفه تلاش های طاقت فرسایی را انجام دادند ولی باید دانیست که درهر امری، مجری لازم ، کاردانی و استقامت وپایداروترغیبی درکار، وانگیزه ی برای انجام کار میخواهد . 

5:  تأسیس مدارس علمیه :

  که انصافا چه قدر ازفرزندان شهرستان درمکتب امام صادق به سبب کوشش وتلاش این  حکومت مشغول به تحصیل گشتند   که اکنون صدها نفرطلبه چه درایران وچه درخودکشور مشغول فعالیت ودرس خواند ن هستند و علمای بزرگی ازمدرسه های که انان به زحمت اماده کرده اند ، الان درحوزه علمیه قم ومشهد وجاهای دیگری ایران مشغول درس وبحث اند که به برخی این علمای نامی وشخصیت های علمی اشاره میرود :

6 : تاسیس مدارس دخترانه درشهرستان عزیز:

            کودک بودم وبه یاد می آورم که درس خواندن دختران شرم ، تحصیل شان را گناه می دانستند وحضوراجتماعی زنان قابل تصورنبود  حتّی درزمان داود خان یک شائعه ای شد که دخترجمع گرمیاید یعنی دختران را بکابل می برند تا درس بخوانند ،این شائعه چه ! شورش وهولی به دخترداران ایجادکرد!ترس واهیمه فراگیرگردید وهرکسی سراسیمه دختران شان را به خانه شوهر می فرستادند .

    عدد زنانی که خواندن ونوشتن رامیدانیستند درتمام قریه ما به تعداد انگشتان یک دست نمی رسید  ولی حالا دختران شهرستانی  درسراسر کشوربه ویژه دردانشگاهی کابل  حرف اول را میزنند ، درتمام زمینه ها حضوردخترشارستانی یک ضرورت است  .   دختر شارستانی ! تمام وظیفه اش خانه داری وکارهای شاقّه ی  بیابانی و زراعی بود و جایگاهی علمی برای آنان مطرح  نبود ولی اکنون چون ستارگان پرفروغ درمسند های دولتی و مراکز علمیی کشور میدرخشد .ودر مناصب مهم حضورفعال شان آشکاراست .

هفتم تاسیس راه ها وجاده :

      درتمام شارستان ما یک جاده بود که ازطرف ورس بامیان کشیده شده بود به سمت دایکندی ونیلی می رفتند قریه ها وقصبات راهای درست نداشتند ومردم شریف شارستان دررفت وآمد ها و انتقال مواد زندگی همواره با مشقت های مواجه بودند ولی حکومت آقای صادقی وافکاری شهرستانی راه هارا وسعت داد و ناهمواری های راه را هموارساخت و درتمام  نقاط  شارستان حتّی دورترین قریه راه سازی را کشانید وصعب العبورترین کوه هارا به مرکزشارستان متصل ساخت .

8م : نگهبان جنگل درتمام نقاط شهرستان گماشته شد .

اگرچه مردم شارستان خصوصاً مردم فقیربه خاطر جنگل بانان درمضیقه افتادند و بدست آوردن هیزم وهیمه دشوارگردید ولی درطرح طولانی مدت این کاربسیار مفید وشائسته بود واگرنه تاهنوز بیابان های زیبای شارستان و کوهای سرسبزاین منطقه به بیابان های فقری بی آب وعلف تبدیل می گشتند .