سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات جالب وشیرین وخواندنی

خاطرات ازجنایت ها طالبان وهابی 4 + خاطره غم انگیز ازجنایت ها طال

 

 

خاطراتی ازطالبان وهابی درافغانستان 

 خاطرات یک جوان هفده ساله هزاره : 

        آنچه می خوانید بخشی از روایت محمد، نوجوان هفده ساله اهل کابل، پایتخت افغانستان است که پس از گریختن از مهلکه تجاوز گروهی و شکنجه های زجرآور اعضای طالبان در مرز پاکستان نخست به ایران و از آن جا به ترکیه میگریزد.او اکنون نزدیک به پنج ماه است که در یکی از شهرهای ترکیه با ترس و افسردگی و بحران روانی زندگی میکند. تعدادی از ایرانیان ساکن ترکیه به او کمک میکنند تا دوران پناهجویی را سپری کند.

           انجمن پناهندگان افغان به نقل از رادیوزمانه گزارش می دهد که تجاوزهای روزانه  و پی درپی اعضای طالبان به وی از سوی پزشکان سازمان ملل در آنکارا تائید شده است. محمد اکنون تنها با مصرف داروهای آرامبخش است که میتواند اندکی خاطرات آنهمه شکنجه و زجر و تجاوز را از ذهن خود دور کند. با وجود تحمل همه این شرایط سخت و دردناک، این نوجوان زجرکشیده افغانستانی ( شیعه هزاره ) اکنون مجبور به انجام سخت ترین کارهای ساختمانی در ترکیه است. او هر هفته 150 لیر از تمام دستمزد خود را به خواهرش میدهد که اکنون در شهر …. ترکیه همراه با فرزند و برادرشوهر بیمارش زندگی میکنند.

           در بهار سال 1391 خورشیدی، محمد، هنگامی که شانزده سال سن داشت همراه با پدرش در منطقه سالار ولایت وردک، شهری نزدیک کابل توسط نیروهای طالبان بازداشت میشوند؛ تنها به این دلیل که پدرش راننده یک کامیون آمریکایی بوده است. محمد میگوید: «ما در کابل یک خانه اجاره کرده بودیم که اجاره اش هر ماه ده هزارپول افغانی بود. هرماه هم نزدیک به همین مبلغ خرج خورد و خوراک ما بود. من همراه با پدرم که یک راننده تریلی بود کار میکردم. او برای آمریکایی ها کار میکرد.»           هنگامی که نیروهای طالبان به محمد و پدرش یورش بردند اعضای پلیس افغانستان در صدمتری آنها قرار داشتند. با این وجود آنها بدون هیچ واکنشی آن محل را ترک کردند: «هر دوی ما را یک جا گرفتند و با ماشینهای پلیس دولتی به شهری نزدیک مرز پاکستان انتقال دادند. اول، ازبکها را کشتند.»

ما هم میخواهیم گردنشان را بزنیم  :         در همان روزها بود که در مقابل دیدگان محمد یکی از اعضای طالبان، سر پدرش را با کارد از بدنش جدا میکند: «خون پدرم را حلال کردند». در آن لحظه، محمد شانزده ساله، به خاطر شوک ناشی از مشاهده صحنه قتل پدرش بیهوش میشود. پس از ساعتی که دوباره به هوش میآید یکی از اعضای طالبان، سر پدرش را از ناحیه گردن در دیگ روغن داغ فرو میکند تا ریزش خون از گردن او قطع شود. اعضای طالبان در آن لحظه به محمد میگویند: «رقص مرده را ببین.»

   محمد ازگذشته نیزخاطره اش بیان می کند ومی گوید :

    در سالهای 1992 تا 1996 میلادی، شورای نظار دسته رهبری ربانی و احمد شاه مسعود، دعوب اسلامی افغانستان به رهبری سیاف درمقرحزب وحدت اسلامی ازقوم هزاره حمله کردند وافشار کابل که هزاره نشین است موردحملات سنگین توپ خانه ای قراردادند و بعد از تصرف منطقه صدها خانواده قربانی شدند و آمار دقیق ازین کشتار در دست نیست.

یک خــانم اظـــهــارات اش را پروژه عدالت افغانستان چنین بیان داشته است:«حوالی ساعت های سه بعد ازظهر(22 دلوسال 1371) یک گروه ده پانزده نفری اتحاد اسلامی به بهان? جستجوی افراد حزب وحدت وارد منزل ما گردیده، پسریازده سال? مرا بازداشت کرده با تهدید به او گفتند که بگو پدرت کجاست، واسلحه را به سوی او نشانه گرفتند، اما من خود را به پیشروی پسرم انداختم، اما آنها آتش کشودند، گلوله ها به دست وپای پسرم اصابت کرد، و متعاقبأ درپنج شلیک بعدی کشته شد. بعد نوبت خودش رسیده است، افراد مسلح طوریکه سه نفراورا محکم گرفته اند و به نوبت به او تجــاوز نموده اند».

شــاهـــددیگرگفته است:«درروزتهاجــم به افشاربه وسیل? اتحاد اسلامی، بطورناگهــانی دستگیرگردیده وبه شدت لت وکوب وبیهــوش گردیده است ودرجایی افتاده وبعد ازبهــوش آمدن به سوی خانه برگشته درمسیرراه اجســاد 30-35 نفررا دیده است که دراثنای فـــرار ازافشارکشته شده بودند، او درآن ساحه دو جسد را ازچاه بیرون کشیده ویک سرقطع شده را که درلب یک کلکین گذاشته شده بود، دیده است». شــــاهــــد دیگـــر، یک خـــانم اعتـــراف کرده است:« درروزدوم تهــاجــم افراد مسلح وارد منزل او درافشارگردیده واو را مورد لت وکوب قرارداده به او وخــواهـــرش تــجــاوز جنسی نمودند، واشیای قیمتی خــانه را با خــود بردند.

خــانمی دیگری گفته است: «وقتیکه افشاراشغال گردید، افراد مسلح اتحاد اسلامی ساعات هفت صبح به زوروارد خان? او گردیده، به چهـاردوشیزه که درآنجــا جمع شده بودند، تجــاوزنمودند. علاوتأ خودش وخواهـــرش که چهارده ساله بوده نیزمورد تجــاوز جنسی قرارگرفته است».

یک روزنامه نگار ساکن افغانستان که خود را عبداللطیف معرفی میکند در این زمینه میگوید: «من از پدربزرگم شنیده ام در آن زمان که شهر کابل به دست سه گروه حزب وحدت اسلامی مربوط به هزارهها، حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمت یار و حزب جمعیت اسلامی به رهبری ربانی سر تعدادی از مردان را قطع و در روغن فرو میکنند. آنها به این شیوه رقص مرده میگفتند. همچنین در قسمت دیگری از کابل، مردان مسلح مربوط به "احمد شاه مسعود"، سینه های زنان را قطع میکردند و به عنوان تحفه برای گروه مقابل میفرستادند.»

نیروهای طالبان به تلافی کشتارهای سه گروه یاد شده به ویژه حزب وحدت اسلامی، حزب سیاسی هزاره ها، به شهادت ناظران بینالمللی و گزارشسازمان دیده بان حقوق بشردرهشتم آگوست 1998 وارد شهر مزارشریف شدند که جمعیت بسیاری از مردم هزاره را در خود داشت. یک هفته پس از این تاریخ، نظامیان طالبان دست کم دو هزار تن از مردم مزار شریف را به قتل رساندند که بیشتر آنها غیر نظامی های هزاره بودند.

 ادامه خاطره محمد : محمد در ادامه سخنان خود اضافه میکند: «پس از کشتن پدرم آنها هشت نفر دیگر را مثل پدرم حلال کردند( سربریدند)  که همگی از اهالی مزار شریف و بدخشان بودند.

بعد چهل نفر از ازبکها را کشتند. من و بیست جوان بیست تا بیست و پنج ساله را با چشمهای بسته در چاهی یا گودال انداختند که بر اثر افتادن در آن چاه، دست راست من شکست. درآنجا، هشت روز به جز آب هیچ چیزی به ما ندادند.»

   چه دختر خوبی! عروس داریم…

          هزاره ها در افغانستان، سومین گروه قومی به شمار میروند که بیشتر شیعه دوازده امامی و برخی اسماعیلی هستند؛ اما اینکه هزاره ها در چه زمانی به تشیع روی آوردند به درستی مشخص نیست. در این مورد بسیاری معتقدند که هزارهها در زمان صفوی به مذهب شیعه گرایش پیدا کردند. برخی معتقدند در زمان غازان خان مغول به تشیع گرویدند. برخی محققان نیز بر این باورند که این اتفاق در زمان خلافت علی بن ابیطالب، امام اول مسلمانان اهل تشیع رخ داده است.         عبداللطیف، روزنامهنگار اهل افغانستان با بیان اینکه «طالبان در بیشتر شهرهایی که بودند به هر بهانهای هزارهها را بازداشت میکردند و آنها را از بین میبردند»، میگوید: «طالبان با هزارهها به دلیل اینکه هزاره و شیعه هستند خصومت دارند، اما با ازبکها از زمانی مشکل پیدا کردند که “دوستم” بیش از سه هزار طالب را در دشت لیلی در طی بیست چهار ساعت کشت. “جنرال عبدالرشید دوستم” رهبر جنبش ملی اسلامی در شمال افغانستان است و در حال حاضر رئیس ارکان کاخ ریاست جمهوری کرزای است و بیشتر در شمال افغانستان به سر میبرد. اکنون یک پست تشریفاتی به او دادهاند. او از کسانی که است که بیشترین تعداد طالبان را کشته است.»

     عبدالرشید دوستم در فروپاشی رژیم طالبان در سال 2001 با نیروهای آمریکایی همکاری کرد. نیروهای تحت فرمان ژنرال دوستم، همراه با سایر شبه نظامیان مربوط به گروههای جهادی، نقش مهمی را در پیروزی حملات آمریکا با هدف سرنگونی رژیم طالبان در افغانستان بازی کردند.

           به گفته محمد، پس از گذشت هشت روز آنها را به اعضای طالبان پاکستان تحویل دادند. او به یاد میآورد که یکی از اعضای طالبان پاکستانی او را به همه نشان میدهد و میگوید: «چه دختر خوبی آورده اید. عروس داریم.»

شکنجه های جسمی و روحی محمد شانزده ساله از همان روزهای نخست زندانی شدن اش آغاز میشود: «اول ناخنهای مرا کشیدند، بعد با یک میله آهنی بر بدنم میزدند و به ما میگفتند: شما مسلمان نیستید، کافرید.»

هشت ماه تجاوز و شکنجه گروهی :!  

          در ماه سوم اسارت، نیروهای طالبان، محمد و دیگر جوانان زندانی را به یک کانتینر جاسازی شده در زیر زمین منتقل میکنند و روی آن را با خاک می پوشانند. او میگوید: «در آنجا ناخنهای من و دیگر جوانان زندانی را کشیدند، پوست کمرهایمان را هم بریدند. مدام روی آنها نمک میپاشیدند. پوست شانه های مرا میکندند و روی آن نمک میزدند. در شکنجه ها مرا وادار میکردند که از آمریکا بد بگویم و از مذهبم روی برگردانم. من به آنها التماس میکردم که به من تجاوز نکنید. حتی میگفتم آماده هستم که مرا بکشید، ولی دست از مذهبم نمیکشم.»           در داخل آن کانتینر، تعداد 42 تن از اعضای طالبان به مدت هشت ماه، هر روز به محمد و نزدیک به بیست جوان دیگر با خشونت و شدیدترین وضع، تجاوز میکنند. این وضعیت ادامه پیدا میکند تا اینکه نیروهای آمریکایی به منطقه اقامت آنها حمله میکنند. در این شرایط، محمد و دیگر جوانان زندانی در آن کانتینر، از فرصت بمباران هوایی آمریکایی استفاده و از منطقه فرار میکنند.                        محمد در مورد چگونگی فرار خود میگوید: «نیروهای آمریکایی مرا به افغانستان و از آنجا مستقیم به شفاخانه بگرام کابل منتقل کرد. در آنجا سراغ مادرم را میگرفتم، اما بعد متوجه شدم که مادرم از غصه من و پدرم سکته کرده و مرده است.»       در شفاخانه ی بگرام کابل، یک سرباز زن آمریکایی ماجرای مادر محمد را به وی میگوید. او وقتی از شرایط روحی و جسمی وخیم محمد آگاه میشود بسیار به او مهربانی میکند. محمد میگوید: «آن سرباز زن بسیار بر من مهربان بود. وقتی موضوع مادرم را فهمید گریه کرد و مرا بغل کرد و گفت: “لعنت به این زندگی که شما دارید.”»         محمد پس از مرخصی از شفاخانه کابل مدتی در خانه خاله اش میماند. او از آن روزها خاطرات خوبی به یاد دارد: «خاله ام زن مهربانی بود. او با کمک مردم به من مقداری پول داد تا خود را به ایران برسانم. »             سرانجام، محمد خود را به مرز ایران میرساند، اما این نوجوان شیعه  افغانستانی پس از ورود به ایران نیز با برخورد شدید نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی مواجه میشود.

            وی شرایط ورود به ایران را اینگونه توصیف میکند:« در مرز بلوچستان، پلیس های ایران مرا خیلی لت کوب کردند (کتک زدند). آنها مرا به مرز افغانستان منتقل کردند. در افغانستان مجبور شدم به یک قاچاقچی دومیلیون تومان بدهم تا من و خواهر، خواهرزاده و برادر شوهرخواهرم را از مرز رازی به مرز وان ببرد. ما این مسیر هجده ساعته را پیاده طی کردیم.»       به گفته محمد، اعضای طالبان، هشت سال پیش، برادر و شوهرخواهرش را با خود برده بودند. از آنها تا امروز هیچ خبری به خانواده محمد نرسیده است.       عبداللطیف، روزنامه نگار افغانستانی در ادامه می گوید:« من خودم یادم است سال 1378 در هرات پس از کشته شدن مولوی موسی، خطیب مسجد شیخ فیض که درهرات زندگی می کرد طی یک روز طالبان بیشتر از صد نفر از هزاره ها را به اتهام آشوب گرفتند و تاکنون کسی از آنها خبردار نشده است.»          در سال 2007 قبایل کوچی، با حمله به روستاهای هزارگی باعث آواره شدن هزاران تن از هزاره و کشته شدن ده ها تن شدند. سازمانهای غیر دولتی با انتشار گزارشی بر بدتر شدن وضعیت حقوق شهروندی هزاره ها و حملات نژادپرستانه علیه آنها هشدار دادهاند.

منابع این گزارش: اقتباس شده از رادیو زمانه و خبرگزاری پناهندگان ترکیه

 


طالبان افغانی + جریان حکومت طالبان درافغانستان + طالبان وهابی سل

طالبان افغانی قسمت 3:

وپشتونها خیال می کردند که فرشته نجات افغانستان طالبان گرام هستند که خداوند برای نجات شان فرستاده لذا درمقابل پیشروی شان هیچ مقاومت صورت نگرفت تا اینکه : 26 سپتامبر1996کابل پایتخت افغانستان را تصرف کردند. آنان به محض ورود دکترمحمد نجیب‌الله احمدزی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان و برادرش شاهپور احمد زی را کشتند و جنازه هایشان را در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری افغانستان به نمایش گذاشتند. سپس به تدریج سه چهارم خاک افغانستان را متصرف شدند.غزنی نیزبه تصرف شان درآمد .

 این اولین نفرتی بود که تحویل دل های پشتون ها داد زیرا : دکترمحمد نجیب الله احمدزی اگرچه درزمان کمونیست ها به ریاست جمهوری دست یافت ولی بجز رهبران جهادی که دنبال حکومت بودند که حتّی همدیگررا نیزقبول نداشتند ، سائر مردم افغانستان قریب به هشتاد درصد اورا شخصیت با لیاقت ، وطن دوست ، پرتلاش وآگاه میدانستند وقتل او انزجارملت را برانگیخت ویک پوسته ای ازچهره ی متجرانه وکوردلانه طالبان برداشت وحتّی پشتون ها تاحدودی متوجه شدند که با یک گروهی طرف هستندکه ازاسلام جزشعار( جهاد باشرک و کفر) دیگرچیزی درچینه ندارند واینها فقط مزدوران هستند ، که ازعربستان سعودی ووهابیت اجیرشده اند ، بافکربسته و اندیشه غارنشینی چیزی را متوجه نمی شوند .

طالبان سپس نام حکومت خود را امارت اسلامی افغانستان گذاشتند و تشکیلات خود را از طریق رادیو افغانستان اعلان نمودند. کشورهای پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی تنها سه کشوری بودند که طالبان را به رسمیت شناختند.

یکی ازاقدامات سریع وتنفرانگیز طالبان (با شعارمبارزه باشرک ) کشتاروحشیانه ی هزاره های افغانستان بود زیرا : هزاره ها جمیعا ً شیعیان هستند که حدود بیست درصد نفوس افغانستان را تشکیل می دهند ، هزاره ها، ناب ترین ، پا کترین و متدین ترین شیعیان دنیا شناخته شده است ولی انچه تاریخ نشان میدهد همواره مورد ظلم وستم های اقشار مختلف دردنیا قرارگرفته اند .

کشتار مردم هزاره:

طبق گزارش‌های نهادهای بین‌المللی حقوق بشری، طالبان در دوره? حاکمیت خود دست به کشتار هزاران تن از مردم هزاره زده‌اند که از آن می‌توان به عنوان یک نسل‌کشی یاد کرد. قتل‌عام مردم هزاره در شهر مزار شریف در ماه آگوست سال 1998 که هزاران تن از مردم هزاره در طی چند روز کشته شدند یکی از نمونه‌های این قتل‌عام‌ها محسوب می‌شود. طبق گزارش دیده بان حقوق بشر والی طالبان در آنوقت پس از تصرف شهر مزار شریف از هزاره‌ها به عنوان کافر یاد کرده و قتل آنان و غارت اموال شان را جایز دانست.(مردم هزاره شیعه مذهب می‌باشند).

قتل‌عام هزارها در فاصله سال‌های 1999 تا سال 2001 در ولایت‌هایسر پل ، بامیان، دره صوف ازولایت سمنگان از نمونه‌های دیگر این قتل‌عام‌ها می‌باشد. دیده بان حقوق بشر با انتشار گزارشی ویژه در سال 2001 به بخش‌های مهمی از این قتل‌عام‌ها بصورت مستند پرداخته‌است.

خطر ! وهابیت هزاربار ازما بیشترتبلیغات دارند ، بلکه ازهیچ راهی برای پیش بردمذهب اش دریغ نمی ورزند مثلا همین طالبان ازپشتون های افغانی هستند که مذهب اجماع پشتون حنفی است ولی اکنون درپوسته همین حنفی وهابیت را جا داده وملت پشتون خیال می کنند که مذهب حنفی انتشارپیدا می کند بی خبراینکه : مذهب شان آلت نشرسلفی ووهابی قرارگرفته است .

چرا فکرنمی کنند ! که اززمان ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی کابلی (درسال 80هجری قمری درکوفه تولد یافت ودرسال 150ق دربغداد درگذشت وجدش زوطی اهل کابل افغانستان است وحنفی ها اورا امام اعظم می خوانند .) تا حالا ملت افغانستان درسرقبورمی رفتند وبه بزرگان دین توسل می جستند وبنا درقبوربزرگان می ساختند مانند قبرعبدالله بن عباس درتاجکستان ومانند مزارشریف و...وحالا این طالبان وهابی با پوستین ابوحنفه آمده اند کشتن شیعه را جائزمی شمارند وتوسل وزیارت را حرام میدانند وشفاعت را منکرهستند . یعنی اززمان ابوحنیفه تا هنوزاهل تسنن مشرک بودند و حالا طالبان آمده توحید را آموزش می دهند !!

بامیان:

دو مجسمه بودا در شهر بامیان در مرکز هزاره جات بلندترین مجسمه‌های ایستاده (به طول هر کدام 56 متر) بودا در جهان محسوب می‌شدند. سازمان علمی فرهنگی یونسکو این دو مجسمه را در فهرست ارزشمندترین آثار تاریخی جهان قرار داده بود و تنها آثار جهانی ثبت شده به عنوان میراث بشری از افغانستان می‌باشند. طالبان در ماه مارس سال 2001 این مجسمه‌ها را در کنار کشتار و سرکوب مردم هزاره تخریب کردند.

ازنظرتاریخی ، آئین بودایی حدّ اقل 1500سال قبل ازحمله مغولان به خراسان (افغانستان امروز) وارد بامیان شده واین دومجسّمه را ساختند وتوسط این دومجسمه سالانه هزاران زائر چینی وژا پنی به بامیان می آمدند .

با توجه به سکه های قدیمی که دربا میان پیداشده ونقاشیهای روی دیوارها ی معبد واطراف تندیس های بودا وچهره های این دومجسه بیان این است که ساکنان این منطقه تا حدود2300سال پیش دارای همان ترکیب فیزیکی صورت بوده اند که هزاره های امروزدارند ، حالا تخریب این دومجسمه شاید توطئه ای باشد که هزاره های شیعه را لشکرچنگیزمعرفی کنند وبومی این سرزمین ندانند یا اینکه : جمود فکری و تحجرطالبان این را می طلبد که اگرمجسمه بت درهرجا باشد همان مردم بت پرست وکافرند که درمزارشریف مردم هزاره شیعه را کافرخواندند و خون آن هارا مباح اعلان کردند . 

برگشت به خاطرات شخصی :

اعلام قتل عام مردم هزاره شیعه ، تلخ ترین لحظات زندگی من بود که هرروز به تخریب خانه ها وتاراج کردن زندگی وآتش زدن مزارع ودرختان همّت گماشته بودند تا باالاخره به بهانه مزاکره رهبرشیعیان یعنی عبدالعلی مزاری را دام انداخت وباهمراهی چندین تن ازسران شیعه هزاره به فجیع ترین حالت به شهادت رساندند مرگ شهید عبدالعلی مزاری کمر شعیان افغانی را شکست و روزروشن را به دیده گان تیره وتارساخت وباشهادت دلخراش وی ویاران اش مقاومت درهم شکست و دیگر امنیت ازمردم هزاره به کلّی رخت بربست و شوری محشری درهزارستان بوجود آمد ومانند زمان عبدالرحمن ملعون قتل ، تخریب ، آتش وخون بود .

مردم هزاره با هزارخوف وخطر با راهپیمایی شبانه ازکوها، قلّه ها ، دشت وبیابان بازنان وکودکان گرسنه راهی سرزمین هم مذهب شان را درپیش می گرفتند وتا باالاخره قسمت که زنده می ماندند به مرزایران میرساندند ولی متأسفانه کشورهم مذهب ازاین سو جوانان هزاره ی بدون مجوزرا متوالیاً ازمرزخارج کرده آن طرف به چنگ طالبان افتادند وهزاران جوان شیعه ازاین ناحیه به مسلخ فرستاده شدند چون گوسفند سربریده شدند، اگرچه آن ها مجوزنداشتند و ازنظر قانونی بین المللی هیچ پیگردی برای کشورایران نداشت وامّا ازنگاهی شرع مقدس این خون ها واقعا هدراست؟ ودرآخرت مباشرقتل وقاتل فرق دارد ؟.

 اگرچه بعدازقتل های بسیار ، ایران برای پناهنده گان مجوزاقامت موقت صادرکرد ومردم به یک امنیت نسبی رسیدند .

شیعیان افغانی یا هزاره ها حدود یکصد وسال واندی گرفتارظلم وبیداد پشتون ها افغانی هستند وهرروز نگذشته که شیعه ی به جرم شیعه بودن به کام مرگ نرفته باشند که حتّی درزمان عبدالرحمن ملعون دستورسراسری برای تمام ملت افغان صادرکرد وبا قوایی دولتی ریشه ی این شیعیان را بِکَنَند و60 درصد را کشتند وازآن بعد نیزجریان کاهش یافت ولی تعطیل نشد واین هم زمان طالبان که دوباره شدت یافت .


طالبان سلفی + طالبان افغانی + گروهک طالبان درافغانستان + طالبان

طالبان سلفی درافغانستان

درسال 1377که درحوزه علیمه ساوه بودم سه تاعامل اندوه بارکه به وقوع پیوست جزئی خاطرات سنگین وفراموش نشدنی دروجودم پدیدآورد :

       1- طلاب افغانی که درحوزه علمیه ولی عصرساوه بود بالاجبارخارج شدند که واقعه آن را درصفحات قبل نیزمتذکرشده ام .

2- گروهگ وهابی مسلک طالبان درمناطق شیعه نشین افغانستان  دست به کشتار بی رحمانه وقتل عام مردم بی دفاع شیعیان زد  وروزروشن را درچشم مردم مظلوم وستم کشیده ای شیعه شب  ظلمانی ساخته بودند، که خانه های مردم را به آتش می کشیدند و مزارع و گشت، کاری شان را به خاگستر تبدیل می ساختند وجوانان شیعه را درهرگوشه ، دشت،  بیابان ،  شهر وروستا سرمی بریدند که جریان آن بدین گونه خلاصه  می  شود :

1-   گروهک طالبان وهابی ضدّ بشر از پاکستان ظهورکرد حالا اصلی  به وجود آورنده این گروهک قصّاب واقعا برای من مشخص نگردیده که ازکجاه نشأت گرفته آیا به دست حکومت امریکاه تأسیس شد که تا برای جهان  نشان دهد که اسلام یعنی این .

          تا دنیارا از اسلام ومسلمین منزجرنماید و بدین طریق دین اسلام را درعالم منفور جلوه دهد؟

     وواقعاً این گروهک منفور کارهای را درجامعه مظلوم و شریف افغانستان درمرحله ای ظهوررسانید که مسلمان و خصوصا ملت شریف افغانستان از اعمال ناشائست و متحجرانه این گروهک خجالت می کشند و هرگزمسلمانان آزاده افغانستان این اعمال ناروا وناشا یسته را مورد پزیرش قرار نمی دهند وتنفر و انزجار خود را ازاین این گروهک درجهان اعلام کرده ومیکنند، بلکه ملت مسلمان افغانستان را با اعمال ددمنشانه خود درجهان شرمنده ساخت ..

2-    عربستان  سعودی با پول نفت وسرمایه کشورسعودی این گروهک را تأسیس کرد زیرا هدف وهابیت درسراسردنیا کسترش این مذهب است ، وواقعاً تبلیغات شان درمیان مسلمانان به ویژه نزد اهل سنت مأثربوده وجوانان اهل سنّت به سویی این مذهب نوظهورگرایش پیداکرده .

 این هدف گاهی بدون اینکه نامی ازوهابیت به میان بیاد پیاده می شود یعنی وهابیت را  درقالب مذهب حنفی قرارمیدهند وبه مردم نشان میدهند که فقط پوسته همان مذهب حنفی ومالکی وحنبلی است ولی درون ومغزوهابیت وسلفی قراردارد. وگاهی هدف را درقالب روایت ها واحادیث مخفی کرده به خورد اهل سنّت داده و گسترش می دهند یعنی ازاحادیث مجعول استفاده کرده همان روایت های که با اهداف ددمنشانه آن ها سازگارند را علم می کنندوروایت های که مخالف اهدافشان باشند ،اگرچه درکتاب های اهل سنّت ذکرشده باشند نمی آورند  مثلا عمارت وبنا بر قبور بزرگان را حرام میدانند وروایتی که برای این هدف میاورند حدیثی است ازازرسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم درمسنداحمدبن حنبل است  که امام علی علیه السلام گوید : کان رسول الله فی جنازةٍ فقال :ایُّکم ینطلق الی المدینة فلا یَدَع  فیها وثناً الا کَسَّرَهُ ، ولاقبراً الا سَوّاهُ وَصُورَةً اِلَّا لَطَخَها ؟یعنی رسول خدا فرمود: کدام یکی ازشما است که وارد مدینه شود وهیچ بتی را نگذارد مگراینکه بشکند وهیچ قبری نیابد مگراینکه صافش کند وهیچ صورت نبیند مگرمحوش سازد ؟

بعد مردی رفت ولی نتوانیست کاری انجام دهد وبعد علی رفت وبرگشت به پیامرخدا گزارش داد که : لَم اَدَع بِها وَثَناً اِلَّا کَسَّرتُهُ وَلا قبراً اِلَّا سوّیته ولا صورةً لطختُها . یعنی یارسول من به دستورشما هیچ بتی فروگذارنکردم مگراینکه همه را  شکستم وهیچ قبری را نیافتم مگراینکه صاف کردم وصورتی را  پیدانکردم مگراینکه محوش کردم .این حدیث اصلا درکتاب مسند بن حبل آمده ج10ص27.

ودیگر مانند حاجت خواستن ازبزرگان دین وشفاعت وتوسل به امامان علیهم السلام شرک می شمارند واشکالاتی دراین زمینه وارد می کنند ، به هرحال تمام این موارد جواب وپاسخ دارند والان بحث من جواب دروهابیت نیست وامّا بحث این است که وهابیت درقالب طالبان وارد گشته وبه عنوان طالبان دینی درافغانستان وارد شدند  .

شناسنامه طالبان :

  نام ، طالبان ، ملیت افغانی . مذهب حنفی درظاهر، مغزواهداف وهابیت وسلفی . نقشه وتوطئه : ازعربستان سعودی یا وهابیت . قصد اضحلال عقائید اهل تسنن و قتل عام ونابودی شیعیان افغانستان .

 به اضافه اینکه : سی هزارنفرا زالقاعده عرب به سرکرده گی اسامه بن لادن عربستانی به کمک طالبان  شتافتند .ونیز اعراب سلفی دیگروپاکستانی ها به قصد اجرایی مکتب وهابیت به این کشورسرازیرگردیدند  

 ونقشه وهابیت بدرستی  درافغانستان اجراء شد ودرسال 1996که وارد افغانستان گردید به مدت یک سال بخش اعظم افغانستان را اشغال کردند وکشتارشیعیان که یکی ازارکان هدف بود شروع شد درهیچ جای این کشورنبود که خون شیعه هزاره ریخته نشده باشد و خانه ها را به آتش نسوخته باشد  وخرمن وکشت وزراعت را به خاگسترتبدیل نساخته باشند .

   جوانان اغفال شده ای اهل سنّت  ، توجه ندارند که آلت دست دشمنان اسلام هستند ونیزنمی دانند که دارند کشوررا ویران تروملت را خاروخفیف می سازند  . این جوانان اغفال شده با توطئه ی دشمن دارند تیشه به ریشه اسلام می زنند وخانواده مظلوم وبیچاره خودشان را به مصیبت گرفتاروهموطنان شان را قطعه قطعه به آتش جهالت می سوزانند .

کاش این جوانان متوجه می شدند که بزرگان آنها تربیت شده ی دشمنان هستند وشمارا باحیله های اجنبی کلید بهشت میدهند وچرا خودشان ازاین کلید استفاده نمی کنند وهیچ منفعت برای دین وکشورندارند به جزء  خود کشی و مردم کشی و مسلمان کشی ولگدمال کردن هموطن . اگرواقعا راست می گویند ، که هدف شان مبارزه باآمریکا هستند وچرا با آمریکا مبارزه نمی کنند وخانه وکاشانه مارا ویران می کنند وزنان وکودکان افغانی را قتل عام می نمایند وروزروشن را به دیده گان ستم دیده گان افغانی تیره وتارمی سازند ؟

4-   شاید این گروهک را پاکستان تأسیس کردکه اکنون خودش درآتش ظالمانه خود می سوزد وداریم مشاهده می کنیم همین طالبان کشورپاکستان را فلج کرده که هرروز وهرشب وهر ساعت بمب انفجارمی کند وشعله های آتش سوزان ملت را بی دفاع را به کام نابودی می کشاند ، ودارید نظاره می کنید که کودکان بی گناه وزنان مسلمان وجوانان پاکستانی به دست این گروهک چگونه هدف قرارگرفته وبه خاک خون کشیده می شوند ! آیا این مبارزه با آمریکا است وآیا دستورقران است و آیا این اعمال غیرانسانی سفارش اسلام است ؟!

یکی ازاعمال شیطانی این گروه اعلامیه منکوسی بود که برای ملت شریف هزاره شیعه به اجرا گذاشت ، که آن اعلامیه عبارت بود :

که مردم هزاره فقط سه راه دارد 1- باید شیعیان مسلمان بشوند یعنی وهابی شوند تاجان سالم ازدست جلادان وهابیت بیرون ببرند . 2اگرمسلمان نمی شوند با ید کشور را ترک کنند که دراین کشور دیگر جای ندارند والا همه شان باید درآتش سوزان لشکرخدا می سوزند . 3درکشور اگرمی مانند با ید به شکل کفاری که درکشور اسلامی زنده گی می کنند جزیه (به کفار که درپناهی اسلام به سبب دادن مالی زندگی میکنند ) پرداخت نمایند .

         ولی مردم شریف تشیع که رهبرشان امام حسین است چگونه به این سخنان یاوه و هذیان گویی یک عدّه وهابی بیدین ومتحجر اعتنا ه می کنند وبه گروهکِی که مایه سرافگندگی تمام مسلمان است ، سرتسلیم فرود میاورند ! ؟

    نه هرگز ! مگرامام حسین به شیعیان یاد نداده که خون برشمشیر پیروز است. !  لذا با قدرت وصلابت و همآهنگی درمقابل این وهابیون قدعلم کرده ایستاد ند وازکشور، ناموس و شرافت و دین و مذهب شان بدرستی دفاع نمودند .

 هزاران نفر جوان وکودک وزن ومردشیعه دراین را ه به شهادت رسیدند و هزاران خانه ویران و هزاران مزرعه  به آتش سوختند .

  ازاین طرف رهبرومدافع شیعیان افغانستان ویگانه مردی پیکار ومجاهد قهرمان،  دلیر که هرگز به دشمن ددمناشانه پشت نمی کردیعنی شهید عبدالعلی مزاری رحمه الله به دست همین گروهک  نادان  به شهادت رسید .

شیعیان افغانی !   با شهادت رهبرمجاهد شان وکشته شدن هزارهزارجوان وزن ومرد وکودک وسوختن خانه وزندگیشان ، به  سوی کشور دوست و هم مذهب یعنی جمهوری اسلامی ایران پناه آوردند ویک باردیگرکشتاروقتل عام مردم شیعه درافغانستان تکرارشد زیرا درزمان قصّاب دوران عبدالرحمن پادشاهی ظالم افغانی درسال ها 1893 نیزمردم هزاره افغانی را قتل عام کرد .