سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات جالب وشیرین وخواندنی

سیدعلی بهشتی ورسی +علت سقوط حکومت او +نیلی درخون +صادقی نیلی +مر

 

                          جنگ شورا وصادقی نیلی :

                   

   درسال پنجا وهفت که افغانستان توسط کمونیستی ها وشوری تحت اشغال درآمد ومردم این سرزمین کاملا یک پارچه به پا خواستند با بیل وکلنگ وتیشه وتبر وتفنگ های بسیار ساده به جنگ شوری وکمونیست ها حرکت کردند اولین اقدام مردم هزاره بیرون راندند کمونیست از هزاره جات صورت گرفت وبعد خواستند یک حکومت منظم و یک فرماندهی درست تشکیل دهند تا با نظم وانظباطی بیشتری جبه ی مقابل دشمن را اداره کنندلذا براین مبنی اجماع ازسران هزاره ودانشمندان وعالمان تشکل یافت وشورایی بزرگان هزاره حکومتی  به ریاست یک سیدبزرگوار به نام سیدعلی بهشتی که آدم  بسیار ملاوتحصیل کرده نجف اشرف هم بود انتخاب کردند  و خیلی از  علمای ورس وبامیان ویکاولنگ وشهرستان و پنجاب و دایکندی وبهسود و.... درنزد این عالم وروحانی زبردست درس خوانده بودند ومقر حکومت این مرد درورس بامیان بود. واقای محمد حسین صادقی نیلی را هم به عنوان معاون این رئیس برگزیدند .


 


         واین عالم روحانی تمام مناطق  شیعه نیشین را به دست  گرفته بود وخودرادولت هفت میلیونی اعلام میکرد وتمام مردم هزاره جات ازاین حکومتی که ازرئیس شان یک مردی روحانی وسید ومروج دین و ایمان است بسیار خوش حال بود ند بلکه این گونه حکومتی که ازمتن دین  سرچشمه گرفته  وریاست آن را  این چنین فردی به عهده گرفته یک آرزوی آسمانی این مردم رنج دیده بود واین حکومت جبهه ی  درمقابل روس ها که ان وقت افغانستان را اشغال کرده بود داشت  ونیزاداره امنیت و نظام مردمی به دوش داشت  ، ولی این سید بزرگوار که دررأس حکومت بود  نتوانیست یک پارچه گی  ملت اش را نگهدارد ،خلاصه این شورااسلامی به ریاست این مردی روحانی گرفتارمشکلات وناامنی شدید گردید وحکومت قدرت مند او به اندک ترین زمان از هم پاشید اساس نظام  متلاش گشته دست خوش تحولات بسیاری شد  که شاید عمده ترین علت فروپاشی این حکومت نوپا موارد زیر بود :

 

1-:   رئیس حکومت چنانچه اشاره رفت که شخص بسیار ملا  ودرس خوانده بود که شاید درابتدای  سوره حمد ی اجتهاد را سیر کرده بود ولی ازسیاست بدرستی  آگاهی نداشت وسیاست سیاست بازان را به خوبی ادرا ک نکرده بود  یعنی عالم بود ولی عالم به زمان خود نبود .


 


2-: (خان ها ،ارباب ها ، میرها  قبل ازحکومت آخوندی درهزارجات ریاست مردم رادرنزد دولت مرکزی افغانستان  به عهده داشتند وطعم ریاست ومقام وکالت را کاملا چشیده بودند و اگرچه برخی این خوانین وارباب ها  برای مردم بی دفاع ومظلوم ودردمند هزاره زحمت ها فراوانی تحمل کرده بودند وخیلی هم کارهای مفید ی برای این ملت ستم کشیده انجام داده بودندمانند گاو سوار شهرستانی و...  ولی کارهای نامناسب وستم های بی نهایت و رنج های بی کران  ازناحیه  بعضی این خوانین نسبت به مردم رنج دیده هزاره نیز فراوان انجام شد .


و       حالا که  حکومت به دست علمای دینی افتاد این ها(خوانین )  فورا به فکر چاره افتادند زیرا ریاست ومنصب  ومقام و سالار بودن شان را درخطر نابودی احساس می کردند  لذا با این احساس به دست وپا افتادند وچاره کار را به این دیدند که اول راهی برای به دست اوردن دل ریاست محترم  شورای اسلامی  یعنی جناب سیدعلی بهشتی پیدا کنند. این ها  که سال ها طعم منصب داری و حکومت بی منازعه را روی گرده مردم محروم هزاره چشیده بودند و سیاست دیده  ودر امورحکومتی آگاه  وازتسلط به امور اجتماعی  بهرمندبودند ،تلاشهای بی وقفه خود شان را  نزدی ریاست محترم شورای اسلامی آغاز کردند وبه اندکترین زمان  به نتیجه وافی دست یافتند و توانیستند بین این شورا وروحانیون عضوشورای ،  افتراق وجدای به وجود بیاورند که یکی ازروحانیون به نام جناب صادقی نیلی باناراحتی ازبین شان جداشده به منطقه خود  نیلی که اکنون جزء استان دایکندی است رهسپار شود .

3-: علت دیگربرای سقوط حکومت : خواب بی اندازه ریاست محترم شورای اسلامی بود  ، هرروز حداقل تا ساعت دهی روز یا بیشتر زمان را درحالت استراحت مطلق به سرمی برد  ، وازاین طرف  مردم درد مند که ازراه های دور با زحماتی طاقت فرسا  باپاها ی پیاده وگرسنه و درسرما وگرما به جهت مشکلات کاری ودرد های اجتماعی  به نزدی این مردی خدا مراجعه می کردند ولی نگهبانان حکومتی  آن هارا نگه میداشت که اقا الان خواب است وتاساعت 10 می شد که ان وقت ریاست شورا ازخواب بیدار شده تا صبحانه مفصلی که برای اش اماده می شد ان راصرف می کرد ان وقت ساعت شده یازده مردم تجمع کرده وکار زیاد تا دووسه نفری کاری شان راه می افتاد که وقت نهار بود واداره تعطیل . 


  وکسی که امور هفت یا هشت میلیون جمعیت را به عهده داشته باشد، این گونه خواب طولانی اصلا صلاح نیست وازسویی  دشمن سرزمین اش را مانند نگین احاطه کرده  آن هم ارتش سرخ شوروی با تجهزات نظامی  درجه یک  دنیا ه که  از هوا وزمین به سوی مردم اتش می ریزد ، و دشمنان داخلی کشورنیز کمرهمت را چند لایه بسته که برای  نابودی این سرزمین  شب وروز تلاش بی وقفه دارند مهم ترازهمه اینکه : ملت بیچاره  گرسنه درمناطق کوهستانی پراکنده ، حالا که برای این مردم درد مند خدمات که ارا ئه نمی شودحدّاقل باید  شورای اسلامی  این گونه بی تفاوتی وبی مبالاتی مفرط نشان ندهد .

 خلاصه: معونت رئیس(اقای صادقی نیلی )  از سوی این شورا همرای عده ی برای سرکوبی وجنگ  کمونیستی به سوی منطقه ی به نام (کاسی )حرکت کردند که این رفتند وبرگشتند مدت ها به طول انجامید وقت معاون رئیس از( کاسی )برگشت به افراد مبارز خود دستور استراحت داد که به خانه شان برود وتامدت معین راحت باشند .


   ولی اقای صادقی وقت به خانه بازگشت با خود فکر کرد که اگراین  شورا درگیزاب یک پایگاه داشته باشد خیلی ضروری خواهد بود لذ ا خواست در گیزاب پایگاهی تأسیس کند ولی مردم خلج را که خوانین وارباب ها درقبضه داشتند با اقدام معاون سربه مخالفت برداشتند ، اگرچه خوانین خلج درزمان عبدالرحمن ازخیانت علیه مردم بی دفاع هزاره بی نصیب  نبودند بلکه اغلب مصیبت های که درناحیه ارزگان ونواحی مخصوصاً درناحیه گیزاب ازدست خونین همین خوانین بوجود آمد اگرچه وقتی زیادی از آن کشتارجمعی وآوارگی مردم بی دفاع هزاره می گذرد ولی لکه ننگ آن دامان این خوانین خیانت کاررا رها نمی کند وخاطره دردناک وبی سابقه آن دوران نسل به نسل دل های مردم شریف هزاره را مشغول کرده هرگز محو نمی شود .  


      به هرحال این اولین بارنبود که این خوانین علم خیانت ومخالفت برداشت ومردم شریف هزاره شقه شقه کرد وتأسیس پایگاهی نظامی درگیزاب را بهانه قرارداد با همدستی  خوانین دیگر وبانقشه ازقبل تعیین شده با گریه وزاری وحیله های  گوناگون ازخلج رهسپار مقرحکومت گردید وقت ریئس ساده لوح که آلت دستی ارباب وخان ها قرارگرفته بود  این گریه های مکّارانه آن ها را مشاهده کرده  فورا هیئتی تشکیل داد به سرکرده گی اقای برهانی که مردی شجاع و دلیر و کار ازموده بود به  سمت نیلی اعزام کرد ، وآقای برهانی تاهنوز بااقای صادقی  دیدار نکرده وحوادث را بررسی ننموده که یک مردی بی تجربه ونادانی  به نام شیخ کلانترنیلی بدون اطلاع صادقی نیلی  کاری نباید می کرد انجام  داد  یعنی اقای برهانی که ریاست هیئت صلح را به عهده داشت به قتل رسانید واین شیخ نادان کلید خون ریزی ودرد رنج مردم مظلوم هزاره به کار انداخت .


 منافقین وخوانین وگول خوردگان قوم  قتل برهانی را چون پیراهن عثمان علم کرد شاید قتل برهانی نقشه ی بوده که خوانین ازقبل کشیده و آماده اجرا قرارداده تا به دست این شیخ بی لیاقت وکودن اجراء شد .


    بازتکرار لازم است که ریئس شورا کاملا به دام نیرنگ خوانین وارباب های سیاست باز قرارگرفته واین مردساه لوح درورس عنوان ریاست شورا را داشت ولی دراصل کتاب سیاست بدست خوانین افتاده درپشت صحنه تمام کارهارا طبق سیاست خود کارگردانی می کردند ودربرابرسید با چشم گریان اوضاع را  معکوس جلوه داده مطالب فساد انگیز تحویل ریئس میدادند .


         خوانین بازحمت وتلاش توانیستند این بار رئیس شورا را ضی کنند که مردی به نام ترابی که از دین وایمان وصلح  و خدمت آگاهی نداشت  ولی مردی میدان جنگ بود همرای عدّه لشکر  برای سرکوبی صادقی فرستاد که این لشکر مدت ها درنیلی برای کنترل اوضاع  این مردم بی پناه را  لگد مال کرد . ترابی در نیلی اعلام کرد که شما مردم نیلی یا صادقی را  به ما تحویل میدهید یا تمام شمارا پامال می کنیم  ومدت دوسال  این مردم  مظلوم وفقیر،  غذا ولباس وبیگاری لشکررا تامین کردند درحالیکه این ها هیچ گناهی نداشتند  فقط تمام جرمی شان این بود که صادقی از نیلی است  .

    از این طرف  صادقی اصلا درنیلی نبود بلکه دربین مردم پشتون  پنا برده بود ، ترابی وافرادش  جرئت مقابله باپشتون ها را نداشتند بلکه ازترس پشتون ها غیرت نزدیک شدن نیز نداشتند ولی با مردم بی چاره و بی دفاع نیلی زورگویی وتند خویی و چپاول گری می کردند .


      این نانجیبان به جای انکه درمقابل روس ها بجنگند یا مشکلات مردم بینوارا  برطرف کنند خون مردم مانند زالو می چشیدند ، اقای صادقی نیلی  متوا لیا به یاران ومریدان خود سفارش میکرد که کاری نکنید که بین این مردم مظلوم هزاره جنگ وخون ریزی راه بیافتد.


       ازاین طرف ریاست محترم شورای اسلامی هم سفارش می کردکه جنگ وخون ریزی به وجود نیاید ولی افرادی درباری که کاملا هم ریاست را هم شورا درقبضه داشت  وازرئیس فقط نام اش بود واوضاع به دست دشمنان روحانیت وافراد سود جو وفرماندهان که هیچ گونه درد ملت واسلام نمی دانیستند افتاده بود وهیج کاری نمی شد فقط صادقی مانده بود که اشاره کندکه جنگ اغازگردد .


 ولی صادقی هرگز نمی خواست به عنوان اغاز گری جنگ شناخته شود چون درک کرده بود که این کارخیلی خیلی  خطرناک است  زیرا جنگ که اغازمی شد باید ادم کشته می شد ومسلمان کشته میشد  خانه و زندگی مردم به تاراج می رفت آب رو حیثیت مردم شیعه لکه دار می گردید  ونیزآخرمعلوم نبود که کار به کجا ختم می شود به این جهت ازدست فرماندهان لشکرشورایی اسلامی  مخصوصا ترابی  دیگه گاو وگوسفند و حیوانات حلال گوشت برای مردم نیلی باقی نمانده بود .

     جنگ اغاز شد : 

  چه جنگی ! هرروز افراد ازتمام نقاط هزاره جات که تحت تسلطی شورا بود به سوی نیلی واطراف ان اعزام می گردید  جنگ وکشتار و نزاع وکشمش  وخون ریزی دربین شیعیان  هزاره به اوج خود رسید .


    اگرچه درابتدای کار  اقای صادقی نیلی افراد زیادی نداشت دربیابان ها متواری می گشت  ولی کم کم  محمد سرورصادقی شارستانی  و اقای محمد کاظم افکار ی شارستانی   و وخیلی ازافراد روحانی از نیلی وبرولان و سنگ تخت وآمیچ ،صرف وخدیر واطراف واکناف به دوری صادقی نیلی جمع شدند وافرادی جنگی ونیروهای رزمنده که ازجنگ خوش شان می امدند به صادقی نیلی پیوست 


 هرروز ازطرف شورا به سوی نیلی لشکر می رفت ماشین های مانند لاری وغیره که بار کش بودند افراد مسلح را دران جای میدادند وانان هم باصدای بلند شعار میدادند  مرگ برصادقی مرگ برصادقی از جاده ی خاکی منطقه ی ما عبورمیکردند .