سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات جالب وشیرین وخواندنی

ادامه نقاط منفی درحکومت اقای صادقی وافکاری شهرستانی +ستم های قوم

  فرماندهان نظامی استاد افکاری :

   1- به دعوای زمین مردمی آنها کارداشتند، یعنی قضَات درقضاوت به دخالت فرماندهان نظامی نمی توانستند درست قضاوت کنند ،اگرچه این امراختصاص به زمان صادقی وافکاری ندارد ،افغانستان سرزمین رشوه ،فساد ،ظلم ،تباهی است که ازپیش بوده والان هم است وخواهد بود ،یعنی کمترین بی عدالتی ورشوه وفساد گمان کنم همان زمان صادقی وافکاری بود ،فقط فرق شان این است که زمان صادقی وافکاری قاضیان ازدخالت وترس نظامیها نمی توانستند عادلانه قضاوت کنند ولی فعلا اکثریت رشوه خوار،دسیسه ساز،چاپلوس وناعدالت اند.  2-  درزکات گرفتن مردم ان ها دخالت می کردند، یعنی صادقی وافکاری که نفت ، معدن ،چاپ پول ،وحمایت مالی کشورهای خارجی را نداشتند ،بیچاره ها حکومت شان را با مالیات مردمی ووجوهات شرعیه مردم می چرخاندند ولی همین نظامیان نافهم وبی سواد ، برای گرفتن وجوهات شرعی ظلم های فراوان می کردند ،تندی ، بدرفتاری ، تعرض به آبرو کارهمیشه گی آنان بود . 3- گاهی گاهی فرماندهان نظامی قضاوت می کردند درحالیکه تخصص آنها همان قلدوری ،زورگویی ،بی رحمی ،جهالت وآدم کشی بود،شما فکرکنید که آدمهای قلدور،آدم کش ،نادان ازقضاوت چه میداند ؟! وازمسئله حقوق چه آگاهی دارند؟!  4-      مردم ما تا حالا نیزبه آن بصیرت وآگاهی نرسیده اندکه ازآدم های قلدور، ستم پیشه متنفرباشند وآدمهای دانا، دادگستروخدوم را دوست داشته باشند ویاری رسانند بلکه قضیه برعکس است یعنی به  زورمندان ظالم پروانه اند ،به ضعیفان شمع سوزان ! یعنی با بی نهایت چاپلوسی قدرت مندرا ظالم می کنند وبا خواروذلت خود منصب داران را متکبرمی سازند، بدین جهت فرماندهان نظامی بهترین درختان را بعنوان هدیه ازمردم شارستان می بریدند وبدوش همین مردم به محل میرساندند وبهترین خانه هارا همین طورمفتی می ساختند وعلف وهزوم ،چیزهای دیگرنیز ازمردم هدیه میگرفتند، وگاهی به عنوان هدیه ازیکی ازطرفین دعوارشوه می گرفت وحمایت خود رانیز از او اعلام می کرد، قاضی ترسو هم جرئت نداشت که  قد علم کرده به حق قضاوت کند .

         اما اقای صادقی که ریاست حکومت وقضاوت را به عهده داشت هرگزدربرخورد اجتماعی نرمش وبردباری نداشت وتمام رفتاری اوبا مراجعین غیرانسانی بود ، درمنصب قضاوت مانند شیرغرّش می کرد ومانند زهرمارتلخ و مانند فلفل تند بود ، افراد یکه ازدست  روز مداران وقدرت مندان ظالم به ستوه امده بودند  وحق وحقوق شان ضایع شده به نزد این حاکم اسلامی وروحانی مراجعه میکردند بلاتشبه گویا با یک جلاد خون آشام طرف است! چهره عبوس ، قیافه به شدت ترش وعصبانی ، لحن کلام پرخاشگری ودشنام ،یعنی برای یک مراجعه کننده قانون بود که دراولین وهله باید یک کتک مفصل ازدست مبارک حاج صادقی بخورد تا نوبت مرحله دوم برسد حتِّی اجازه نمی داد که بیچاره  حرف اش را بزند ، چوب دستی آماده  داشت که  معروف  بود به (سُوتَّه ی ) اقای صادقی که با آن  حمله میبرد. حالا  مردی درد کشیده که از ظلم ظالمی  بعنوان فریاد رسی مراجعه کرده گرسنه وتشنه و خسته با پای پیاده دوروزه مسافت را پیموده ، که درد این خاک به سر درمان شود ، سوزدرونش کاهش یابد ، زخمیکه ستم پیشه گان وارد آورده اند التیام یابد  ولی نا باورانه ضربات چوب حضرت حاکم بدن نحیف اوراکبود، سروصورتش را خونین  ورنج های اورا مضاعف می کرد.!

     کاش این حاکم به کتک وزدن بسنده می کرد،  زبان شمشیر گونه ی نیزداشت که ستم دیده را به باد فحش ، دشنام وحرف های رکیک نیزقرارمیداد،  گاهی به زنان محروم ودردمند ی که دستها شان ازشدت کار پینه بسته ،  صورت ها شان از شدت سرما وگرما به سیاهی متمایل گردیده اند ،با گردوغبار راه و با لباس های وصله دارکه  کودکان خود را بی کس وتنها رهاکرده ، کوله پشتی از درد ورنج  را اورده ولی حاکم نه تنها درد اورا درمان نمی کند بلکه به سخنان رکیک و زشت که اصلا درشأن یک امیر اسلامی نیست بلکه قلم از نوشتن اش شرم می کند آن هم بافریاد ازاین بی پناه استقبال می کند، به اضافه اینکه :این زن ازستم های مریدان و قومندان های همین امیرشکوه آورد ه.

  که یک وقت  مردی ذی حق ومظلوم ودرد کشیده را  دیدم به اقای صادقی رجوع کرده بود که درد اش را بیان کند ولی اقای صادقی بدون اینکه سخن این مردی ستم دیده را بشنود فورا اورا به زیری مشت ولگد وچماق  قرارمی دهد ولی این مردکه کفش وکلاه اش دراتاق قضاوت جا مانده بود به سوی بیرون باپای برهنه درهوای زمستانی وبرف وسرما  فرار میکرد درهماندم مردی بیچاره ی  دیگری ازراه میرسد واز مردی کتک خورده سوال میکند که برادر: شعبه ی قضاوت کجا است ؟    مرد کتک خورده درجواب میگوید که : من شعبه قضاوت رانمی دانم ولی اگرشعبه ی (کفت وکوی ) را می خواهی همین است .

      آ یا روااست ! که امیر اسلامی که قدرت مطلقه ی بدون قید وشرطی را با حمایت همین درد کشیده بدست اورده است ، بدون هیچ  رنجی  برمال وجان وناموس مردم مسلط گشته وبرگرده ی این ها به راحتی سوارگردیده ، این گونه بی اعتنای کند ونمک به حرامی نماید ؟ ، بی انصاف!  این زن رنج دیده خواهرتواست ، این فحش های رکیک چیه؟  واین گرفتارازدست مریدان توبه این روزافتاده چرا کتک اش می زنی؟!  نانی که سرسفره تووحامیان ستم گرت قرارگرفته ازدست رنج این زن ومردی شارستانی بی نوااست به زورنظامیان ازدست ترک خورده ای اوچاپانده شده که مستت کرده !! ،بی انصافی وبی مروتی هم حدّی دارد .

            ازاین سو : نیروی نظامی آقا ازحکم اسلامی فقط  آیه ی 31از سوره اعراف رامیدانند که (بخورید ) ازاموراجتماعی فقط قتل وغارت و کشتن میدانند  . ولی درمنازعات  قضاوت میکنند ؟ مانند زالوخون محرومین را  بیمکند وهرجورکه عشق شان می کشد آنان را درزیری دست وپاشان له کنند ؟ درحالیکه حاکم زنده وگنده داردتماشاه می کند. که ضعیفان جامعه را اززیرچکمه های قومندان ها صدای ناله ی هل من ناصرینصرونی ، سرمی دهد . وحالا امیرشارستان دادرسی نمی کند که هیچ ! بلکه بقول خودش همواره ازعضو اسفل گپ می زند . 

  قابل عرض اینکه : ملت ما درساخت ظالمان ستم گروقلدوران بی رحم نقش مهم دارند ،اولا مردم ما از عدالت ، خدمت ، فداکاری خبرهای زیادی شنیده اند ولی این امورکاربردی نشده اند یعنی فقط شنیده اند برای این مردم جاری وعملی نگردیده . دوما ملت ما به ظلم وزورکاملا عادت دارند یعنی تابوده ظلم بوده وتادیده همان را مشاهده کرده ،اصلا این مردم به یاری کردن ستم گران تخصص دارند وهم آغوش شده اند بلکه درذات ما چون خون جاری وساری شده است ،اگراحیاناً یک عدالتی بیاید و یک خدمت گذاری واقعی درمسند قرارگیرد،که بدون دسیسه وپارتی گِرِه بگشاید وبرناتوان رحم وبا قلدوران دشمنی ورزد ،گمان نمی کنم که چنین آدمی برای این ملت خوشایند باشد ،کارهای او واقعا درذائقه ها مأنوس نخواهد بود، 

من اعتقاد دارم که درشارستان ما آدمهای دانا، دادگستر، دلسوز، خدوم هستند ولی مردم برای این ها تمایل نشان نمی دهند ،درانتخابات به همان طریق می روند که درذات ها نهفته اند ،انسانهای ارزشی را انتخاب نمی کنند . به نظرمن ! من ما بصیرت میخواهد ،آگاهی لازم دارد تاتغییرحالت ایجاد کنند وباوربوجود بیاورند که سمت وسوی ترقی وکمال رهنمون گردد .ودیدگاه ملت به افق عدالت وخدمت هم پیوند گردد. وگرنه ، ملت مادرتمام عُمرشان باقران همدم هستند وبااهلبیت پیامبرمعتقد! ولی از قرآن همان الفاظ را می خوانند وطلب شفاوبرکت می کنند وازاهلبیت پیامبرشان انتظارشفاعت دارند وهماره درخواست ثواب می نمایند ! 

 هدف اصلی از پیروی قرآن ومهرورزی به خاندان پیامبرواقعا درافغانستان اصلا جانیافتاده اوغان ها نادان کودکان وزنان وملت بیگناه را بخاک وخون می کشند وگمان دارد که دارند بهشت می خرند وبی خبراینکه بی خبرندخودشان همان خرند!