سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات جالب وشیرین وخواندنی

ساوه خاطرات 6+ ساوه ساوه + درد دل یک مهاجرافغانی ساوه + مهاجرین

        ساوه 6                 شورای ملی ایرانیان آمریکا معتقد است که جمعیت ایرانی‌آمریکایی بیش از یک میلیون نفر است     1(برخی گزارش‌ها جمعیت ایرانیان در جنوب کالیفرنیا را به تنهایی تا نیم میلیون نفر گزارش کرده‌اند[2]. یک مطالعه غیر رسمی در ام آی تی نیز این تعداد را در جنوب کالیفرنیا 600?000 نفر ذکر کرده‌است.[3] در حالیکه آمارهای رسمی تعداد ایرانیان در کل ایالت کالیفرنیا را کمتر از 160 هزار نفر عنوان کرده‌است.[4]

ایرانیان آمریکایی در مقام والایی مثل معاونت وزیر در دولت ایالات متحده هم خدمت نموده‌اند.[ [5] در حال حاضر، ارشدترین سیاست‌مداران ایرانی در آمریکا عبارتند از:


این افراد قسمت اندکی ازمردمان ایران هستندکه درامریکاه به مقامات دولتی دست یافته اند وهمین چندنفر برای شاهد مطلب من کافی است ، که عرض کنم درکشورکفرستان  مسلمانان مهاجروآواره که ازسرزمین اسلام وایران وارد شده اند  این گونه زندگی می کنند وازامکانات آن کشوربهره مند هستند.ودرتمام مراکزدولتی وغیردولتی مانند بومی آن سرزمین درپست های مهم برگزیده شده اند  ودررفاه وآسایش به سرمی برند .


 وامّا پسرپانزده ساله من درسال 1391درساوه استخرشهید چمران رحمه الله  ودوجوان ساوه ای  وقت اورا تنها می بینند بلافاصله دونفری به وی حمله برده  اورا به شدت به لبه استخرمی کوبند والان دوسال است که ازدرد کمرمی نالد وما به قدرتوان مالی مان به دکترهای قم وساوه می چرخانیم. تاهنوزآثاربهبودی حاصل نگردیده ، واگرکوچکترین اعتراض کنیم ، جواب این است که :( اگرخوشت نمیاید بروبه کشورت افغانی .)یا می گویند:  مگر مابراتان دعوت نامه فرستادیم که آمدی حالا پررو بازی درمیاوری افغانی ؟ !!


2- نام کشورما افغانستان است که تبعه آن کشور افغانستانی خوانده می شود زیرا به نام ویا صفت که یایی نسبت اضافه کنیم همان نام اصلی محفوظ می ماند مانند ایران وکه فردی منسوب به آن ایرانی خوانده می شود ، وافغانی منسوب به افغان است نه افغانستان ، بلکه یک نژادی  ازآن کشوربه نژاد افغان معروف است وحالا درایران بازاین نسبت را تخفیف داده رسیده به اَفِ .داخل خیابان ودرمعابربرای اینکه تحقیرکنند به جوان شیعه آواره اَفِی صدامی کنند . وسربازان یک نفرافغانی را که کارت معتبرازوزارت محترم کشوردارد ، کارتش را توقیف می کنند که تا چند افغانی بدون کارت به من نشان ندهی ازکارت خبری نیست .

3- گرفتاری ورنج افغانی را فقط خدای متعال میداند واگرکسی واقعه را به مقامات محترم هم برساند ، جواب می دهند : که قانون اجازه نمی دهد ، یا به من مربوط نمی شود . یامی فرمایند : مدرک داری ؟ ازاین جهت هرگرفتاری که پیش بیاید فقط درد را به درون نگه میداریم ودم درنمی اوریم مثلا پسرم درمدرسه شهید چمران ساوه در س می خواند ومعلم عربی وقرانش می دانیست که پدرش ملاّ است وپسرم راوقت صدا می زد می گفت : تُولَه ملّا بیا ، توله ملا برو ، توله ملا درس بخوان .

هرروزپسرم این گفته معلم عربی را به من می گفت  ، ومنی پدر چه می توانیستم بگویم ؟ اگرجرئت کنم وبگویم ، جواب فقط همین است که خوشت نمیاید بروبه کشورت افغانی !!!

5-    افغانی ها چه سنّی وچه شیعی 95/100روزه می گیرندونمازمی خوانند ، اگرچه قبلا 100/100 نمازمی خواندندو روزه می گیرفتند ولی حالا کاهش یافته اند . به هرحال درسال 1391دراراک برای گرفتن کارت رفته بودیم ماهی رمضان بود وهوابه شدت گرم، لحظه ی درافتاب گرم تشنگی به سراغ روزه دارمی رفت .

 ده ها نفرافغانی را درآفتاب نیمه روز عمدا درصف قرارداده بودند درحالیکه درکناردیوارسایه بود و اگریکی بلند می شد به سایه می نشست وهرچه به دهان شان می رسید می گفتند .فحش ودشنام وتوهین وتحقیر. آیا روا است که روزه داران را به جرمی افغانی بودند درافتاب گرم نیمه روزدرصف چند ساعته قراردهند .

برادر ! هزاران درد است به کدام شان بپردازم وبه کی بگویم ؟ ازکی بنالم ، فقط آن دعای که درمفاتیح برای حصول فرج آمده زمزمه می کنم که حالا بازگمان کنم که مبایل خدا هم آنتن نمی دهد وهمان دعا نیزازاجابت افتاده ، ضاقت الارض ومنعت السماء وانت المستعان والی المشتکی وعلیک المعول فی الشدت والرخا .

بقول سید جمال که هنگام ازسفراروپا برگشت گفت :ازاروپا آمده ام ولی اسلام را آن جا دیدم ومسلمانی ندیدم واین جا مسلمانان را دیدم ولی اسلامی ندیده ام .

یا بقول قرآن کریم که درابتدایی سوره عبس می فرماید : عَبَسَ وَتَوَلّی * اَن جَائَه الاَعمَی * وَمَا یُدرِیکَ لَعَلَّه ُ یَتَزَکَّی . یعنی با چهره عبوس وترش برخورد کردوروی برگردانید زمانیکه مردنابینایی وارد شد ،چه میدانی که شاید آن مردنابینا پاک گردد ودنبال پاکیزه گی باشد .

ه عبارت دیگر:شاید همین افغانی اهانت شده پاکیزه باشد که تو  از  وی روی برمی گردانی یا اهانت می کنی ، وشاید بندگان درست وصالح باشد   وبندگان راستین خداکه علامت ونشانه ی درپیشانی ندارند.

 وگاهی گفته می شود که چرا رئیس جمهوری افغانستان امریکایی است وچرا امریکاه این قدردرکشورافغانستان نفوذ دارند ؟

جواب خیلی روشن است واگرایران نیزکودکان مهاجررا به مدرسه میگرفتند ودردانشگاه ها قبول می کردند و مهاجرین درس می خواندند درمدت سی سال مهاجرت ازسه میلیون مهاجریکی میلیون تحصیل کرده متخصص وارد افغانستان می شد الان تمام مراکزدولتی افغانستان مال ایران بود والان رئیس جمهورووزیران ازایران بودند وهیچ دغدغه امریکا را نداشتند و بقول مرحوم امام خمینی امریکا هیچ غلطی نمی کردند .

 ولی ولی ازمدرسه اخراج شان کردند وتحقیر شان کردند و درکوره پزی های آجر ودرسنگ بری ها درحالت پنهانی با هزاران ترس ووحشت ریش ها سفید شد و قدّها کمان گردید وحالا که بازمی گردیم بی سواد، جاهل ، تحقیرشده وباهزاران داغ درون می رویم.


 وامّا ( همین اخراج شده ها ) می بینندکه ازکفرستان وازامریکا همه مهندس وانجینر وباسواد ودکتر بازمی کردند ، تمام پست های دولتی اشغال کردند ومهاجرین که ازایران بازگشته اند فقط آجرپزی بلدند ،

درافغانستان مهاجرین ازنقطه نقطه دنیا برگشته اند همه باروحیه های سالم و دلهای شاد وزندگی مرفّه و کارهای مناسب وامّا مهاجرین که ازایران بازمی گردند بی سواد باروحیه های خراب وهروقتیکه به صورت اش بنگری فقط چشم ها شان را پایین می اندازند وبه زمین خیره می شوند خیال می کنند که آن جا نیزسربازان امام زمان هستند فورا دستگیرشان می کنند والان است مورد توهین واهانت قرارمیدهند .

وهرچه بخود نهیب می زنند که این جا کشورخودت است واین جاسربازان امام زمان نیستند واین جا را حت باش دیگه تحقیروتوهین نیست بازعادت کرده اند همان ضعف وبیچاره گی را بروزمیدهند .



 


امام جمعه مرحوم ساوه + خاطره افغانی درساوه + حوزه علمیه ساوه +سا

             

.ساوه 5

    چه زشت است که یک قدرت مندی ( امام جمعه شهر) باشخصی که نه ازقدرت سیاسی برخورداراست ونه ازمنزلت اجتماعی بهرمند ، که پایش به زمین نمی رسد ودستش به آسمان ، هماره مورد اهانت قراردهد .

امام جمعه سابق ساوه ، به اضافه اینکه سی طلبه افغانی را بدون موجب وفقط به خاطرافغانی بودند ازمدرسه ولی عصر(عج )ساوه اخراج کرد ، رفتارعصبیت آمیزی نیزبامن داشت:

1 امام جمعه درس مکاسب می گفت ، علمایی شهرنیزبه درس ایشان شرکت می کردند وبه درس طلبگی مرسوم است که شاگردان به استاد اشکال وارد می کنند وروزی به ایشان اشکال واردکردم واوقبول نکرد وبی اعتناه رد شد وچند سطر بعد دوباره اشکال کردم وایشان به شدتّ عصبانی شد بدون اینکه جواب مرابدهد گفت : افغانی ! به پای درس من افغانی بازی درنیار، حالا یک افغانی آمده به من اشکال وارد می کند !!!.

این رفتاراصلا شائسته امام جمعه نبود بلکه شایئسته یک شخصیت اجتماعی نبود وحتّی ازیک انسانی نجیب بعیدبود که درمیان 20نفریکی راخورد وشخصیت اورا لگدمال سازد، اگرچه قدرت ، مکنت این درک را ازوی سلب کرده بود که کوبیدن یک افغانی نیزعقوبت دارد وافغانی نیزدل شکسته می شود .

2 یکی ازدوستان افغانی ام که دوبرادرش درکشورعربستان سعودی مشغول کاربودند وقصدداشتند درایام ذی حجه به حجّ تمتع شرکت نمایند ومسائل خمس آنان را ازمن پرسید ومن بدرستی ازجزئیات مسئله آگاهی نداشتم وبالاخره به جهت حلّ مسائل به خانه امام جمعه رفتیم وایشان گفت : من درفلان کاروان هستم ودرمدینه به حضورم برسند حساب کتاب خمس شان را درست می کنم .

این دوست من( که باهم به حضورمبارک امام جمعه رسیده بودیم )گفت : حاج آقا من انشاء الله نیز قصد سفرزیارتی حجّ را دارم . 

 امام جمعه گفت : خمس مالت را داده ای ؟

رفیق من گفت : بله ، حاج آقا من نزد آیت الله کابلی رفتم ومسئله خمس ام حلّ کرد.

امام جمعه پرسید: آیت الله کابلی کیه ؟

رفیق من گفت : یک نفرمجتهد درقم است ، افغانیه .

گویا امام جمعه را برق گرفته باشد، با تعجب گفت : افغانی مجتهد ؟!!

رفیق من : بله حاج آقا افغانی مجتهد است .

امام جمعه مثل کسی که یک امرمحال را  شنیده است ماننداینکه خورشید ازغرب طلوع کرده  ، باردیگرتکرارکرد وگفت : افغانی مجتهد شده ؟! بعد دنبال اش پُخ ، کرد ، گفت : چیزی عجیب می شنوم ،افغانی مجتهد ؟ ! پُخ ، افغانی مجتهد ، پُخ ، هَه هَه هَه افغانی مجتهد شده ، هَه هَه پُخ هه هه هه افغانی مجتهد شده .

بالاخره همین طورادامه داد ومرتب همان کلمات را تکرارمی کرد وبدون وقفه هه هه هه وافغانی مجتهد شده و...

 3 روزی درمدرسه ولی عصر (عج ) ساوه تجلیل وتقدیرازمدرسین حوزه برگذارشده بود ومدرسه نیزدرتحت نظارت امام جمعه قرارداشت ومن نیزبه حوزه درس می گفتم لذا دراین برنامه حاضربودم .

امام جمعه ازتمام مدرسین حوزه تقدیروتشکرکرد تک تک را  نام برد واسم مرا نبرد ، ومن نیزدرجلو چشمش نشسته بودم وحیف اش آمد که یک افغانی را درکنارمدرّسین ایرانی حوزه نام ببرد ، نوبت تشکربه مدیران رسید ،آن جانیزمناسب ندید  ، نوبت به خادمان رسید بازآن جا خودداری کرد ، کم کم تنزل کرد به آشپز وکمک آشپز رسید وتقدیر کرد ، آن جانیزصلاح ندانیست که نام ببرد ، تارسید به جاروکش وازاو نیزتشکرکرد وهریکی ازدرجات را تک تک به نام وعنوان وآقا خطاب می کرد تا بالاخره گفت : ازتمام کسانی که خدمتی انجام میدهند درختان را آب یاری می کنند ودستشویی وحمام هارا نظافت می کنندو ازفلانی (اسم من را) تشکرمی کنم . این تخفیف ازعدم توجه نبود بلکه قصدش را با قید واوصاف ضمنی آشکارمی کرد .

یکی ازدوستان ایرانی آقای داود زارع فورا به من گفت: تشکرکردن ازیک افغانی برایش خیلی سخت بود که به خاطرتواین همه افراد را نام ببرد واگرنه جلسه برای تقدیرمدرّسین برگذارشده بود.

3 یکی ازدوستان به امام جمعه سابق ساوه اظهارکرد که فلانی (نام مرابرد) مانند یک مدرس درحوزه درس می گوید اگرحقوقی برای او قرارنمی دهید حدّاقل یک تشویق ویک تقدیری انجام دهید .

امام ، ازشنیدن این سخن تعجب کردوگفت: چه می گویی افغانی را تشویق کنم این شهریه را که می گیرد بس اش است ، عجیب حرفی می زنی ! افغانی را تشویق کن ، افغانی را تشویق کن ، پُخ افغانی را تشویق کن .

4 به درس های حوزه معمول این است که نظرات علمایی گذشته با دلیل شان  درکتاب مطرح می شود بعد صاحب کتاب یکی یکی نظرات رامورد اشکال قرارداده و طرد می کند ونظرخودش را ثابت می کند مثلا شیخ انصاری رحمه الله درمکاسب نظرات علمایی لبنان وعراق و..را  بادلیل میاورد وبعدانوبت به اثبات ونظرخودش می رسد .

امام جمعه هنگام که میخواست نظرشیخ انصاری را بیان کند ، می گفت : شیخ فلانی توایرانی نیستی که دلیلت محکم باشد الان درمقابل استدلال ایرانی به زانودرمیایی ، بعد می گفت : توکجا ویک ایرانی کجا ؟!! .

اگرچه این بزرگواردارفانی را وداع گفته ولی خاطرات زیبایی اوهمواره درذهن من ماندگارخواهد شد ونیزاین خاطره درس عبرت میدهد که اگراحیاناً دنیا به من اقبال کردو ضعیف تری را به خفّت وخاری نکشانم و به کبروغرور وتعصّب شخصیت اورا لگدمال نسازیم .

ومن یک طلبه هستم واویک عالم این همه ماجرا دارم حالا قیاس کن افغانی های که سروکاربه عالمان دینی ندارند .

حالا ممکن است نظرشما این باشد که : دعوت نامه که برای شما نفرستادیم ، خودتان آمدید ، اگرخوشت نمی آید بروبه کشورت .!؟؟

1- اینکه نه میلیون ایرانی به کشورهای کفرستان وآمریکاه هستند ، واقعاً کفّاربه ایرانی ها این گونه رفتاردارند ؟، درزمان ریاست جمهوری آقای خاتمی که به نیورک آمریکاه سفرکرده بود با ورود ایشان این قدرایرانی جمع شده بودند که اصلاباورنمی کردم که امریکاه است بلکه خیال می کردم میدان آزادی تهران است .

آن وقت ایران تحریم نبود ، ایران امنیت کامل داشت ، گاز، برق ، خصوصاً وطنشان است وچرا به ایران بازنمی گردد ؟ حتما امریکا بهتر،خوشترونیکوترمی گذرد که به وطنشان بازنمی گردند . حالا پسرمن که درایران درس می خواند باید کفّارپول بدهد تابتواند درس بخواند وآن هم باهزارتوهین وتحقیر.

    ومنکه درخیابان های ایران قدم می گذارم باید پول عوارض شهرداری بپردازم . وازکارگرافغانی که پول کارت کارگری می ستانند ولی دیگه کارندارند که واقعا کارپیدامی کند یا نه فقط پول کارت کاری را لازم دارند .

یامثال بزنم اینکه : یک نفردرداخل خیابان درحال مرگ قرارگرفته وشما درخانه برده ازمرگ نجات میدهید ولی دررفت وآمدبه خانه یک لگد بهش می زنید واوناله می کند وشما می گوییدچون ماتورا نجات داده ام وحالا باید این گونه رفتارکنم . شماایرانی های عزیزمردم افغان را پناه دادید ونجات دادید ولی لگدمال کردن شخصیت شان روا نیست .

2 بعضی آواره گان افغانی درایران جنایت کردند وتجاوزنمودند وآدم کشتند ، این جمله درست است ولی باید بگویم : که سه میلیون افغانی مهاجرهمه این جنایت را مرتکب نشده اند وافغانی مانند ایرانی خوب دارند وبددارند وآدم کش دارند وبی نمازدارند و نمازخوان دارند ودرحالیکه مطلع هستید که زندان های ایران ازاین جنایت کاران زیادند و کشورهای دیگرنیزبه همین منوال هستند .

3 کشورایران درفلسطین که اکثرشان وهابی هستند بودجه می گذارند وکمک های مالی می کنند وآن را برادرمیخوانند ،بلکه درتمام کشورهای دنیا کمکهای ایران می رسند، ومن دراین امراشکالی ندارم بلکه تحسین می کنم ولی به افغانی آواره پول ندهید وکمک مالی نکنیدبلکه پول شان را به عنوان عوارض شهرداری و کارت کاربگیرید امّا به کودکان بی گناه درمدرسه وکارگری بی بضاعت درخیابان وزنان ومردان درصف نانوایی درداخل شهرتوسط پلیس شخصیت کشی نکنید .  


ساوه 4+ خاطرات یک افغانی درساوه + حوزه علمیه ولی عصرساوه + علی ر

 

ساوه 4

 

 

حوزه علمیه ساوه درسال 74یا 75

 

 درسال هفتارچهاربه اصرارمدیرمحترم مدرسه علمیه ساوه (شیخ محمد رضا کریمی )به ساوه بازگشتم ومدیرازوردمن به ظاهر خوشنود دیده می شد زیرا : مدرسه به قدرکافی توان اقتصادی نداشت که برای هرپایه استاد استخدام کند ، ومن درورد قبلی دوپایه ابتدای را تدریس کرده بودم وحالانیز درحقیقت من قسمت احتیاجات را برطرف می کردم .

 

 به قول برخی علما که می گویند : خدا درحدیث قدسی فرموده : شما روزی فردا را ازمن نخواهید ومن هم از شما عبادت فردا را نمی خواهم .  هرگز به فکرروزی فردایم نبودم وبه خودم میگفتم که فردا هم خدای است ، کاروبارودرس وبحث بدرستی سرگرمم کرده بودم .

    که ناگهان سروکله ی مردی دیگر ی پیدا شد که آن، از طرف حوزه علمیه قم آمده و به عنوان مدیر جدید تعیین شده بود ،باآمدن وی آقای کریمی خلع  (شاید به دستور حوزه علمیه قم )و اخراج گردید .

   مدیرجدید!  ریاست حوزه را به عهده گرفت وبرای تنظیمات وترتیبات مشغول به کارگردید ، ولی این مدیر جدید کار ش خیلی بهتر از اقای کریمی بود،زیرا: اولاًایشان، آدم فعال وزرنگ و کار کشته ای بود وثانیا ایشان ازپشتبانی حوزه علمیه قم وامکانات مالی برخوردار بود .

 به اضافه اینکه :ایشان  رئیسی سیاسی عقدتی از طرف رهبری درارتش جمهوری اسلامی درهوانیروز تهران بود. ایشان نیزمسئولیتی درحوزه علمیه شهریارداشت و وظیفه ای درسیستان وبلوچستان اجرامی کرد و کارهای زیادی را عهده دار بود وحقیقتا مردی کار بود و تنبلی وبی عاری ازوجود اوکاملا رخت بربسته بود وشب وروزبرای اوبی معنی وبااستراحت وتعطیلات بیگانه بود .

         نام این مردی فعال ،علی ربانی نژاد بود که با آمدن آاقای ربانی نژاد مدرسه ساوه جان تازه ی به خود  گرفت وروح  نشاط وشادابی درپیکره حوزه  دمید ، فعالیت عجیبی درسراسرارکان مدرسه آغازشد .

   آقای علی ربانی نژاد ! که نمونه کاملی از فعالیت ،تلاش بود ونیزدوست نداشت که کسی روزش را به بی کاری و سستی هدر دهد .

          اقای علی ربانی نژاد !  با مسئولیتهای سنگین ،حواس اش جمع بود ، درحالیکه به تلفن صحبت می کرد ودرهمان حال کاری دفتری بدون خطا انجام میداد و درهمان حال اگرکسی با اوسخن می گفت آن را می شنید وپاسخ میداد ووقت سخن می گفت پی گیری میکرد تا اورابه ثمر نمی رسانید نیمه کاره رهایش نمی کرد واگرشب ازراه میرسید فورا دری دفترش بازکرده هماندم مشغول کار می شد یعنی مردی همه کاره وبه تمام فن حریف ..

            اقای علی ربانی نژاد! مردی خوش قلب و باعاطفه بودوقت کسی را میدیدکه دردمند است به ندای او گوش فرامیداد و از آدم مظلوم وغم زده کاملا دل جوی میکرد تامیتوانیست اندوه را ازچهره غمناکی رنج کشیده برطرف میکرد، واو کسی نبود که درظاهر ملا باشد بلکه اوکارش وتلاشش و همه وهمه او کاملا درموازن شرعی برابربود.

شاید مانند اوباشد، ولی من مانند اورا ندیده ام ،قبلا می اندیشیدم که استحکام حکومت اسلامی ایران برچه اساسی استواراست وبا تمام یورش های دشمن هیچ منفذظاهرنمی شود ؟!!وهنگام که علی ربانی نژاد را دیدم جواب اندیشه ام رایافتم که : این گونه افراد ، منفذهای دشمن مسدود، حیله های معاند را خنثی ،خون ها ی حیات را دررگهای کشوری اسلامی به جریان می اندازند .

           روزی خادم مسجد ولی عصر ساوه بدون هم آهنگی آقای ربانی نژاد حجره مدرسه را تصرف کرده بود ولی اقای ربانی برای این خادم ضرب الاجل تعیین کرد که تامدتی معین باید حجره ی مدرسه را ترک کند وبا ا وبا تندی برخورد کرد ولی دوروز بعد که به سوی مکه میرفت درحوزه تشریف اورد وهمان خادم مسجد را خواست از او درحضور جمع عذر خواهی کرده و طلب عفو نمود حتی صورت پیره مرد را بوسید .

       اقای ربانی نژاد دوفرزند پسرداشت هردوشان طلبه بود درحوزه یکی شان عباس ربانی نژاد ویکی هم ابوطالب ربانی نژاد بود که برخی اوقات یکی از فرزندانش را همرای خود به سفرمی برد .

     اقای ربانی نژاد با طلبه های افغانی که درحوزه مشغول تحصیل بودند کمال مدارا و مهربانی را انجام میداد و اگرچه مردی جدّی بود ولی قلب رؤفی داشت که خدایش اورا مورد رحمت خود قرار داده و همیشه درهرجای که هست دارای ایمان استوار و حضرت ولی عصر علیه السلام ازاوراضی وخوشنود باشد ، به قول مردم افغانستا ن آبش همیشه گرم و نانش همواره ترباشد .

                        امام جمعه سابق ساوه :

    بعد ازیک سال واندی مدیریت مدرسه باز عوض شد که این بار به دست امام جمعه وقت ساوه افتاد که این اقای محترم به محض ورود به حوزه اولین اقدام اش این بود ، طلبه های افغانی را اخراج کرد و طلاب مظلومی افغانی آواره ، کم کم از حوزه علمیه خارج شده به هرسوی بی مقصد رفتند ،‌ که به اخراج طلاب هم  قناعت نکرد بازدرمجمع عمومی  درخطبه نماز جمعه اعلام کرد که من مدرسه علمیه ولی عصرساوه را پاک سازی کردم .

 حالا همین پاک سازی را یک نفر آدمی عادّی میگفت ، خیل مهم نبود ما می گفتیم که این اقا مثلا معنی پاک سازی را متوجه نمی شود ولی اگریک روحانی این سخن را بگوید چه ؟

         پاکدرمقابل نجس اطلاق می شود . یعنی طلاب امام صادق که عمری درمکتب اهل بیت علیهم السلام زحمت کشیده اند وتلاش کرده اند ،    و مدت ها ی مدید درهمین آوارگی ها و سختی ها  درس علومی دینی بخوانند ،نجس است .

     حالا این امام عادل، طلبه های افغانی را که  اخراج میکند  و بعدا به بدترین سخن این هارا  مخاطب قرارداده نجس می خواند  فردای قیامت که درداد گاهی عدل الهی امام جمعه یا امام  شنبه مطرح نیست و درمقابل حساب قیامت که شکم وگوشت و پی وزن نمی کنند فقط ایمان وزن می شود ، آیا ازاین سخن سؤال نخواهد شد ؟

      وقت این سخن ناصواب را جمعی مردم بی پناهی شیعه افغانی میشنوند جگراین ها آتش گرفته با آه سوزناک دل های مجروح ،‌ واین شیعیان درخانه ها شان رفته به همسران وخانواده شان نقل کنند وچه قدرزجربکشند  ؟.  

        یا اشتبا ه می کنم خدا هم دنبال هما ن پاره کاغذ به نام شناسنانه است که هرکه نداشت دیگر اوبنده مخلوق خدا محسوب نگردیده و ازاحاطه عبودیت الهی خارج میگردند ؟

       خدای تعالی درقران شریف خود میفرماید : تَطَّلِعُ عَلَی الْاَفْئَدَه،  نَاُراللهِ مُوْ قَدَة . درقیامت طلوع میکند ازقلب ها آتش سوزان  . حالا تو خوانند ه محترم قضاوت کن بیبین که معنی ایه چه می باشد ؟

        درحدیث قدسی امده که : هرکه ولی مرا اذیت کند مانند این است که شمشیرگرفته  درمقابل منی خدا به جنگ برخواسته باشد .ودرحدیث دیگر ازامام صادق علیه السلام امده که : خدای تعالی پنچ چیز را درپنچ دیگرپنهان کرده است یکی ولی خودرادربین بندگان خود مخفی کرده که تا مردم به کسی جسارت نکند که شاید ان کسی که تواومورد اهانت قرار میدهی همان ولی خدا باشد .

             حالا این حدیث تاکدام قسمت دنیارا شامل می شود ؟ شهرساوه ویا استان مرکزی یا کشورایران !؟  یا جاها ی دیگررا نیزدربرمیگیرد  ؟ 

       میگویند فروع دین ده چیز است یکی تولّی ودیگری تبّری ، حالا شرح این تولی چه باشد خدای متعال میداند ولی پدرم که مردی بی سوادی بود به من تعلیم داده که معنی اش این است که تولی بعنی دوست داشتن خدا وپیامبرخدا وامامان ودوستان این ها ،‌یعنی واجب است مانند نماز وروزه که ما باید کسی که دوست خدا ورسول خدا وامامان هستند دوست داشته باشیم .

 وپدرم معنی تبری را درکودکی به  من اینگونه معنی میکردکه تبری یعنی دشمن داشتن دشمنان خدا ودشمنان رسول خدا و دشمنان امامان و دوستان این هارا هم باید دشمن بداریم .

   حالا شاید معنی اش چیزی دیگری باشد من که عرض کردم پدرم بی سواد است شاید معنی اش را ندانسته باشد .

 


مدرسه مرتضویه قم + خاطرات یک افغانی مهاجر + استاد محمدامیرتوحیدی

 

مدرسه مرتضویه- قم

    درسال 73 دوباره به قم مراجعت کردم ،به نیت اینکه درجوارکریمه اهل بیت علیها السلام وحوزه علمیه قم امکانات بهتر، وسیله ترقّی بیشتروصعود به قلّه مهیّا تراست . بدین منظورباوساطت برخی دوستان درمدرسه مرتضویه واقع دریخچال قاضی منتقل شدم .  

         مدرسه مرتضویه :

      این مدرسه درظاهر محقر وقدیمی بود که مانند خرابه می ماند ولی ازهمین خرابه شخصیت های به جوامع اسلامی تحویل داده شده که شگفت آوراست وبرکاتی از این مدرسه ی قدیمی سرازیر دنیایی اسلام شده ومی شود که اثرات آن برکات محسوس ومشاهد است ،چون نسیم خوشگوار معنویی وروحانی ازهمین مکان به سوی کشورهایی مختلف عالم سرازیر میگردد که شامّه بندگان خدارا عطرآگین ساخته وپیام روح بخش ودل انگیزامام صادق به تک تکی ازبندگان که قابلیت هضم پیام را دارند تحویل داده می شود .

   واینکه گفته شده : گنج درخرابه ها است ، بی گزاف یکی ازبارزترین مصداق اش،همین  مدرسه ی بابرکت است  که صدها نفرسفیرهدایت گربه نقطه نقطه عالم برای هدایت انسان ها رهسپارمی گردند .

     که  ازآن میان :

             برادرعزیزو شخصیت ارجمند قاری وحافظ قران کریم حجة الاسلام اقای محمد امیرتوحیدی شهرستانی می باشد که این شخصیت ممتازکشورافغانستان درهمین مدرسه ی به ظاهر محقر مرتضویه هم درس خواند و هم حافظ کل قران کریم شد و هم به درجات عالی ازکمالات علمی اسلامی رسید ، که اکنون همین بزرگوار رتبه های عالی دررشته های گوناگون قرانی درسطح بین المللی کسب کرده که همین شخصیت محبوب هم افتخار حوزه علمیه قم و هم افتخاربرای کشور وملت افغانستان است . وی به اثرتلاش ها مداوم وبا اتکال جامع به پرودگارمتعال توانیست رتبه های عالی درسطح بین المللی بدست آورد وباعث افتخارو روشنی چشم ملت ودوستان گردد .

 برخی دست آورد رتبه های وی بدین گونه است :

1- کسب رتبه بین المللی درمسابقات بین المللی قران کریم درتهران دررشته ی حفظ درسال 1373.

2- کسب رتبه بین المللی درمسابقات بین المللی دانشجویان جهان اسلام  دررشته ی قرائت قران کریم که حایز رتبه سوم بین المللی گردید .

3- کسب رتبه بین المللی  درمسابقات بین المللی قران کریم درکشورامارات متحده عربی باشرکت 73 کشور

4- رتبه اول دررشته حفظ المپیادقران وحدیث درجامعة المصطفی درسال 89 .

اکنون هم دارایی مدرک کارشناسی فوق لسانس درجامعة مصطفی می باشد .

که انشاء الله فروغ فرازان این ستاره شهرستانی که ازبرکات کلام خدای متعال روشنی گرفته و به زیوروحیی الهی  آراسته گردیده کم نورنخواهد شد .

من ازخدای متعال برای این عالم وارسته وشخصیت ممتازکشور همواره آرزویی توفیق و طلوع درقلّه های فروزان علمی وعملی بیشتررا درسطح بین المللی و جهان را دارم که دربلندایی درجات مکتب اهلبیت علیهم السلام قدم گذاشته وندایی قرانی ازحنجره پاک  با صوت دل انگیزاش طنین اندازباشد .

            اداره این مدرسه توسط حضرت آیت الله سید مهدی مرتضوی انگرودی اداره می شد وعجیب اینکه ساکنین این مدرسه علمیه اجماعاً خارجی بودند . حالا علت این امربرای من روشن نیست ، شاید به خاطر مخروبه بودن مدرسه بود که ایرانی ها ساکن نمی شدند زیرا: طلاب ایرانی به خاطرانتظامات که مسئولین برای شان فراهم ساخته اند ازبهترین حجرات وامکانات حوزه برخوردارند ونیازی به خرابه نشینی ندارند . یا اینکه مدیرمدرسه تمهید اندیشیده بود که طلبه بی پناهی خارجی که ازشهریه وامکانات رفاهی برخوردارنیست ومأوا ومسکنی ندارد ،بالاخره سرگردان نگردد به این جا سکنا گزیند. 

           حضرت آیة الله لنگرودی عالم عادل وانسان وارسته بود ، زیراساکن کردن طلاب بی پناهی خارجی نشانه ی عدالت و دین وتقوای و وارسته گی  این عالم را میرساند ، به اضافه اینکه :ایشان (حضرت آیت الله لنگرودی )  درکشور های مختلف سفرکرده بود مخصوصا درهندوستان و پاکستان ومدت های طولانی دراین سرزمین ها گردش و تحقیق کرده بود که فهمیده بود شیعیان این سامان تشنه ای هدایت اند ونیازدارند که یک طلبه باکوله باری ازمعارف اهل بیت فطرت تشنه ای آن هارا سیراب سازد .ونیزبه خوبی درک کرده بود که پرچم اهل بیت (ع) به اهتزازدرآید، فرق نمی کند درافغانستان یا پاکستان یا هندوستان باشد.

 وی عالم به زمان بود وازسیاست های که درمسیر اهل بیت نبود کاملا دوری می جست ، خود به درس اخلاق خود بارها این آیه قرائت می کردکه :ان اکرمکم عندالله اتقیکم . یعنی درنظر خدا مردم عالَمَ مانند دندان شانه مساوی اند فقط ان کسی تقدم دارد که برای خداورع را پیشه خود ساخته باشد .

ایشان به خوبی دریافته بود که طلبه ی که خانه وزندگی و ملک ومملکت خودرا رها کرده و از پدرومادروکسان خود جداشده وعمری گران مایه خودرا درطبق اخلاص گذاشته ،خود به سویی مکتب اهل بیت رهسپار شده نباید اورا خاروخفیف کرد ،و زحمت هایی نامنتهای اورا نادیده گرفت ، وباید توجه کرد که از کجا امده و چه قدر معطل شده و چه مشکلاتی را متحمل گردیده تابه آن جا رسیده .

      حضرت آیة الله لنگرودی که خدایش اورا رحمت کند خاطراتی که به گوشه گوشه ی هندوستان وپاکستان  سفرکرده را به نام کتاب (هندوپاک )  به رشته ی تحریر درآورده بود ،‌ که دراین کتاب خواندنی و سازنده و نفیس مطالب بسیار آموزنده و شگفت اوری را منعکس ساخته بود که طالب به این کتاب مراجعه کرده از مفاهم ارزش مند این کتاب بهره مند گردند .

   خوش به حال این مردی مخلص و عالم بی ریا ء و ملای بی تعصب و خدمت کاری با صفاء که خوب با امام زمان خود معامله کرد ودرراهی خوشنودی او لحظه ی درنگ نکرد و به سوی مقصد که خدابرای او آدرس داده بود با  سبگ باری و سرعتی  مانند برق سفر کرد که سفر کردن این عالم  بیان گر( ....ارجعی الی ربک راضیة مرضیه ) را تداعی می کرد . که درجوار رحمت بی منتهای خدای لم یزال ، لایزال آرام گرفت . ‌روان پاکش با ارباب دین ودنیا یعنی امام جعفرالصادق علیه السلام محشورباد .

     اکنون دونکته تاریخی از زمان متوکل عباسی و معاویه :

    1  - درعصرامام هادی علیه السلام حاکمی  زندگی میکرد که شدیدا باشعیان مخالف بود و بارها قبر باصفای امام حسین را تخریب کرد و گاهی این مرد ی ستم گر کار را به جای رسانده بود که به امیرالمؤمینین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها  هم جسارت می کرد.

   که برخی رفتارددمنشانه اوبدین قراربود :

الف  :به هیچ یکی از علویین هیچ گونه ملکی داده نشود ، نیزاجازه ی  اسب سواروحرکت ازفسطاط به شهرهای دیگرداده نشود .

ب    : به هیچ یک ازعلویان جوازی داشتن بیش ازیک برده داده نشود .

ج     : چنانچه دعوایی مابین علوی وغیرعلوی صورت گرفت ، قاضی نخست به سخن غیرعلوی گوش دهد  وپس ازآن بدون گفتگوباعلوی آن را بپزیرد!    [1]  

             2   :  معاویه نوشت به زیاد بن سمیه که حاکم اوبود : گرچه چند نفرمدعی پدری توبودند ولکن توبرادرمن هستی زیرا ازبین پدرخوانده هایت پدرم ابوسفیان بادلیل اثبات کرده بود که زیاد فرزند من هست ومادرت هم مرتب گفته بود که این بچه از نفطه ابوسفیان است ، حالا بااین وصف من به تو امرمیکنم که  نسبت به عجم ها این گونه رفتارنمای :

       1  هرکه مسلمان نه شد فورا گردن بزنی وآن های که مسلمان شدند درکمال ذلت باید زندگی نماید .

      2  عرب باید ازآنها زن بگیرد ولی آن ها نباید از عرب زن بگیرد .

      3  عرب ازآنها ارث ببرند ولی ان ها از عرب ارث نبرند .

      4  ازبیت المال به آنها سهمیه کمتربده که درمضیقه باشند .

       5 درجبهه ای جنگ آنهارا پیش قدم قراربده که اگرکشته شدند بقیه بتوانند فرار کنند .

      6درامورات سخت مثل اصلاح راه وقطع اشجار آنان وادارنما .

      7 هرگزآنها امامت برعرب نکنند ، درصورت که اعراب درنمازشرکت داشته باشند آنها درصف اول جماعت حق ندارند بایستند .

    8 هرگزآنهارا به سرکردگی لشکر به سرحدات کشوراسلامی نفرست .

   9 -امرحکومت وقضاوت شهری را به آنان محول نکن .

     10هرگزحاجت ازآنان نپزیر وامورات آنهارا اصلاح مکن بلکه درکمال مذلت وبیچارگی به انان معامله نما .

   ای برادر عزیزم آنچه به تودستوردادم مطابق دستوری بودکه خلیفه دوم عمربه من نوشت دروقتی که من ازطرف او حکومت شام راداشتم ومن تمام دستورات خلیفه دوم درباره عجم ها انجام دادم واجراء نمودم .    [2]  


    [1]        سیره پیشوایان تألیف مهدی پیشوایی ص 593

    [2]       منهاج البیان علی نهج الاخبار والقران تألیف حاج شیخ علی قرنی گلپایگانی ص 499

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


خاطرات ساوه + حوزه علمیه ساوه + مدیرمدرسه علمیه ساوه + محمدرضا ک

خاطرات ساوه 3

 

  مدرسه علمیه ساوه ازباقیات الصالحات حضرت آیت الله شیخ احمد مطهری رحمة الله علیه است که آن بزرگوار، آن را ، بنیان نهاده وثمره آن ، هزاران آدم تشنه ای معارف را ازآب گوارای علوم آل رسول سیراب گردانیده است .

من درآغاز سال 1372وارد این مدرسه مبارکه شدم واداره آن بدست یک روحانی ساده ، مؤمن وغیرمتعصب به نام شیخ محمد رضا کریمی قرارداشت واو ادّعا داشت که حضر ت ایة الله شیخ احمد مطهری رحمة الله علیه اورا به عنوان مدیر مدرسه تعیین کرده ، وتأکید داشت که ایشان (مطهری ) بدومطلب وصیت کرده که : اولا باید من مدیرباشم وثانیاً دراین مدرسه طلبه افغانی پزیرفته شود .

پیره مرد (آقای کریمی ) به اندازه توان اش برای ترقّی مدرسه ولی عصر(ع) سعی وتلاش کرد ولی پشتبان مالی وسیاسی نداشت ، شاگردان ومدرسین به قدرکافی تأمین نمی شدند وطلاب ایرانی نیزبدین جهت جذب نمی شد ولی طلاب افغانی که توقّعی نداشتند ، درتابستان کارگری می کردند ودراوقات تحصیل بازگشته مشغول درس می شدند .

زیرا : هزاره افغانی(عموماشیعه اند) که یکی ازچهارفِرَق نژادی درافغانستان است باهوش ترین ، زیرک ترین ، سخت کوش ترین ومعتقد ترین آدم دنیا شناخته شده اند ، توقعی هم ازکسی ندارند ،ازتوان خود استفاده می کنند ،سخت ترین چیزبرای آنها زیربارزوررفتن است ،وهرگز تحمل تحقیرواهانت را ندارند ، اگرچه درمدتی سی سال آواره گی به اثرتوهین های متوالی ولگدمال شدن شخصیت ، دیگرجسارت وجرئت این فرقه نابود شده ولی اگربازالطاف خدا به سراین مردم سایه افگن ، آزادی ، ابرازشخصیت ،امنیت هدیه شد ، دوباره این شخصیت لگدمال شده ،  انسانیت خوارشده  وشهامت وشجاعت به بند کشیده دوباره ترمیم خواهد شد واستعداد نهفته بیدارخواهد گردید . اگرچه ظهوراین اموربرای مهاجرین امکان ندارد بلکه این ویژه گی های نهفته را با خود بگورخواهند برد ولی برای  نسل های بعد وکودکانیکه تا هنوزشخصیت کوشی نگردیده اند انتظارمی رود .

 همواره می اندیشه ام !چرا کودکان مهاجردرکشورکفرستان بدون تحقیر درس بخوانند وبدون اهانت زندگی کنند وبدون ترس درخیابان ها راه بروند ولی درکشورامام زمان ، درمدرسه توهین شوند ودرخیابان نتوانند آزادراه بروند ودرصف نان هرلحظه انتظاراهانت داشته باشند ؟. اگرذرّه ی ازرحم شفت یا ازعدل وظلم سخن بگوید : فورا جواب می شنوند:( افغانی کثافت ازخوشت نمی آید بروبه کشورت !!!.یا درصف نان که مدتی طولانی یک افغانی ایستاده شخص محترمی میاید جلوترمی ایستد اغلب که جرئت کلام ندارند واگربه کسی ذرّه ای مانده باشد بگوید:( نوبت من است.) گفته می شود : این کشورمااست ،برودرکابل نوبت بگیرافغانی !

آقای کریمی توان استخدام مدرس ایرانی را نداشت مجبورا دواستاد افغانی درمدرسه علمیه ساوه آوردکه یکی ازاین دواستاد

  • استاد، حضرت حجة الاسلام  شیخ محمد حسین معتمدی دره صوفی بود .1-  استاد معتمدی بسیارمنظم ووظیفه شناس ودقیق بود وهرگزازکار خودرا خسته نشان نمیداد  واوروزی شش درس و هفت درسی،  یک ساعته را،  برای شاگردان به وجه احسن ایراد می کرد وباز دلش می خواست که بیشتربه شاگردان رسیده گی  کند وگاهی شاگردیا شاگردان مبتدی که میخواست به طوری آزاد درس ابتدای آغاز کند درس عالمانه خود را از اوهم دریغ نمی کرد به نرمی ومدارا و ومهربانی به او درس میگفت ، وآنچه که دروجود استاد نبود بی نظمی ووقت کشی بود .

استاد ! دقیق ومنظم سرکلاس میامد ودقیق برنامه را ختم می کرد واوگویا کلام امام علی را که فرمود: اوصیکم بتقوی الله ونظم امرکم .یعنی شما به تقوای الهی و نظم درامورتان سفارش می کنم . الگوی کارقرارداده وبه این دستورعمل می کرد .حتما انضباط و نظم ودقیق روی برنامه ی تعیین شده  برای شاگردان مدرسه هم تأثیر عمیق میگذارد

2- استاد معتمدی آدمی بانشاطی بود به قسمی که همیشه درس استاد حالت زنده داشت و شاگردان به پای درس این مردی عالم خواب نمی رفتند چون درحال درس گفتن ضرب المثل های گوناگون وسخنان طنز آمیز زیاد به کار می برد خصوصا با تسبیح مطلب ممثل می کرد بسیار برای تفهیم شاگردان مأثربود.

3-استاد معتمدی دره صوفی ! حلیم وبردباربود ، برخی شاگردان به صورت سؤال گاهی وقت استاد را می گرفت ولی این استاد فرزانه هرگز عصبانی نمی شد وبه مدارا وحوصله  به جواب  ادامه میداد  که امام معصوم فرمود:  الغضب مفتاح کل شر.یعنی عصبانی شدن کلید همه شرارت است.

4- استاد به نظرات شاگردان بها میداد وقتیکه کسی سوال می پرسید هرگز بی اعتنا از کنار ان نمی گذشت واگروقت مناسب بود فوری جواب میداد واگرنه  به بعد موکول میکرد .

5- استاد ! هرگز بدون مطالعه درس نمی گفت ،همیشه درس را اول مطالعه می کرد بعد به شاگردان منتقل می کرد ونیزسفارش میکردکه بی مطالعه نباید درس گفت .

6 -  استاد ! خوش اخلاق بود  وحُسنِ خُلقِ عجیبی داشت ، که این امرباعث شده بود که شاگردان به استاد علاقه مفرط پیداکنند و کسانی که استاد را میدیدند حتما درمرتبه اول فریفته اخلاق استاد می شدند .

7 - برای دنیا زیاد اهمیت نمی داد یعنی استاد به زرق وبرق دنیا دل نبسته بود .

به هرحال من هم پای درس این مرد بزرگوار بودم وازدرس های این استاد بهره های قابل توجهی بردم که درس اصول فقه و معانی وبیان و بدیع را وهمچنین درس مغنی للبیب را درنزد این استاد فرزانه خواندم که خیلی عالی درس می گفت و خداوند وجود این استاد بزرگوار را ازگزندی حوادث مورد لطف خود قرارداده و محافظت نماید .

  • استاد دوم مرحوم حجة الاسلام  اقای شیخ عبدالرحیم فاضل سرپلی ازقریه چهارباغ  بود که این مردبزرگواربسیار مرد خوش خلق ودارای کمالات انسانی زیادی بود ولی من نزدی این استاد درس نخوانده ام واز درس این عالم بهرهی نبرده ام .

   که این مردی عالم دربین مردم چهار باغ فامیل واقربای زیادی نداشت و درمسیر ساوه وقم دراثرتصادف به دیار باقی شتافت خداوند روح این عالم خوش اخلاق و متدین را با ارواح شهدای کربلا  ومولایش امام صاق علیه السلام محشور گرداند که عمری درمکتب امام صادق وقت خودرا مصروف کرد  تابرای جامعه ی علوی فردی مفید وسود مند باشد و مردم و جامعه از وجود این عالم بهرمند گردند .

  • اما شاگردان مدرسه :

   تعداد پنجا نفردراین مدرسه درس میخواندند و که اکثریت را طلاب افغانستانی تشکیل میدادند که تقریبا  شاگردان این مدرسه افراد لائق ودرس خان بودند و لی برخی شا ن خیلی زحمت کش وبه درس وبحث بشتربهاء میدادند که از جمله :

  • 1 اقای حسن زمانی نوری ساوه ای که بسیا ر شاگرد لائق و درست کار و زحمت کش و پرتلاش بود که اکنون درقم به مدارج علمی بالای دست یافته است هم ازحیث سخن رانی وهم از حیث درس علمی که برخی امتیاز اقای زمانی : عدم تعصب ، وتواضع وفروتنی ، وشاد بانشاط بودن او ، ایمان وصداقت ، تلاش وپشت کاراوبود .و....

  • 2 اقای عرفانی دره صوفی که هم دارای تلاش وپشت کاری زیاد ی بود که درشدت سختی ها و مشکلات که برای او وجود داشت ولی درس را رها نکرده و برای درس علوم دینی اهمیت فراوان قائل بود که اکنون اونیزبه مراتب علمی خود رسیده است .

  • 3 رمضان علی شرف پور!

تلاش وپشت کاراو شگفت انگیزبود ، وی درمدرسه ایثارگران واقع درشهرداری ساوه به درس راهنمای شرکت می کرد وبازدرس حوزوی رانیزمستدام بود به قسمی که هم به درس بیرون وهم به درس داخل ازجزئی نفرات اول به شمارمی رفت . وگاهی درسرمای زمستان ازمدرسه ایثارگران تا حوزه با پای پیاده می آمد . ومدرسه نیزاتاق مجردی است آشپزی استخدامی نداشت و شاگردان خود باید غذا آماده می کردند ، رمضان علی شرف پورکه حدود پنج ساعت متوالیا پای درس نشسته وراهی طولانی را درسرما با پای پیاده شب به اتاق بازگشته ، حالاباید برای هم اتاقی اش غذا تهیه کند ، بعد ازصرف غذا باید ظرف ها را بشوید ، بعدازآن باید دروس حوزه را پاس کند . فردا صبح زود به درس حوزه شرکت داشت وآن را بدرستی املاء کرده به هنگام ظهرباید با پای پیاده به سوی ایثارگران می رفت .

ازسویی،  شهریه که اقای محمدرضا کریمی تهیه می کردکافی نبود لازم بود باید درتابستان کارکند وخرج فصل تحصیل را آماده کند .

 4محمد حسین محقق که بیچاره کارت مهاجرت نداشت بارها به دست سربازان امام زمان افتاد بعدازسختی هاودشواری ها خروج مرزشد وبا تلاش وپشت کاری که داشت درآن جا بدرس کلاسی رفت . وازاینکه  نگذاشت به درس طلبگی ادامه دهد غمگین ودل آزرده شد وکوله بازازرنج درد به وطن بازگشت .